کلمه جو
صفحه اصلی

unmixed


معنی : خالص، یک دست

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of mixed.
مشابه: pure, simple

• not jumbled, not mixed

مترادف و متضاد

خالص (صفت)
absolute, sheer, net, pure, genuine, solid, sincere, downright, heartfelt, veridical, virginal, unmixed, simon-pure, unalloyed, unadulterated

یک دست (صفت)
slick, similar, uniform, flat, unmixed

جملات نمونه

1. The conservative is led by disposition, not unmixed with pecuniary self-interest, to adhere to the familiar and the established.
[ترجمه ترگمان]این محافظه کاری به رهبری خلق و خوی، نه unmixed با بهره معنوی، و به پیروی از قوانین آشنا و تثبیت شده هدایت می شود
[ترجمه گوگل]محافظه کارانه با توجه به منافع مالی منحصر به فرد خود، منسجم و شناخته شده و منصفانه هدایت می شود

2. Next was Tashtego, an unmixed Indian from Gay Head.
[ترجمه ترگمان]نفر بعد تاشته گو بود که یک سرخ پوست unmixed از Head بود
[ترجمه گوگل]بعد Tashtego، یک هندو غیرمنتظره از Gay Head بود

3. I ordered a dish of unmixed stir - fried cauliflower in the restaurant.
[ترجمه ترگمان]من دستور دادم که یک ظرف کلم و سیب زمینی سرخ کرده در رستوران سفارش بدهم
[ترجمه گوگل]من دستور دادم یک ظرف از مخلوط بدون مخلوط - گل کلم سرخ شده در رستوران

4. Financial innovation may not be unmixed blessing because it really prevents proper regulation.
[ترجمه ترگمان]نوآوری مالی ممکن است خیر کامل نباشد چون واقعا از مقررات مناسب جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]نوآوری مالی ممکن است نادیده انگاشته شود؛ زیرا واقعا مانع تنظیم مناسب می شود

5. That had been a night of unmixed joy and rapture.
[ترجمه ترگمان]آن شب یک شب لذت و شعف کامل بود
[ترجمه گوگل]این شب شادی و جذابیت نیست

6. Not all the teachers look on tutoring as an unmixed blessing.
[ترجمه ترگمان]همه معلم ها به عنوان یک موهبت مطلق به او نگاه نمی کنند
[ترجمه گوگل]نه همه معلمان به تدریس به عنوان یک برکت بی نظیر نگاه می کنند

7. She met Ladislaw with that exquisite smile of goodwill which is unmixed with vanity.
[ترجمه ترگمان]لادیزلا با آن لبخند زیبا که از غرور آمیخته به خودستایی نبود با لادیزلا روبه رو شد
[ترجمه گوگل]او Ladislaw را با این لبخند نفیس از حسن نیت مخلوط کرد که با غرور مخلوط نشده است

8. Here sympathy sprang to the rescue, but it was not unmixed with selfishness.
[ترجمه ترگمان]این دلسوزی برای نجات او از جا جست، اما از روی خودخواهی و خودخواهی نبود
[ترجمه گوگل]در اینجا همدردی به نجات رسیده بود، اما با خودخواهی همخوانی نداشت

9. In his face there was a look of exaltation not unmixed with recklessness.
[ترجمه ترگمان]در چهره اش آثار وجد و هیجانی در چهره اش هویدا بود
[ترجمه گوگل]در چهره او یک نگاه از ارتداد وجود داشت که با بی احتیاطی مخلوط نشده بود

10. With some, Meng's images is a turn of unmixed opticalexpression in image age.
[ترجمه ترگمان]با برخی از این تصاویر منگ تبدیل به تغییر در سن تصویر است
[ترجمه گوگل]با بعضی از تصاویر مگ، یک عدد از عیان تصویری بدون عینک در عکاسی تصویر است

11. Van Gogh developed a taste for personalized brushwork and brilliant, unmixed colours.
[ترجمه ترگمان]ون گوگ ذوق و سلیقه شخصی و رنگ های درخشان و unmixed را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]ون گوگ طعم و مزه ای برای کاردستی های شخصی و رنگ های درخشان و بدون رنگ را توسعه داد

12. But in an economy that comprises diverse nations, such blessings are rarely unmixed.
[ترجمه ترگمان]اما در یک اقتصاد که کشورهای مختلف را تشکیل می دهد، چنین blessings به ندرت unmixed به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]اما در یک اقتصاد که از ملل مختلف تشکیل شده است، چنین نعمت هایی به ندرت مخلوط می شوند

13. Only around 2 % of Venezuela's 28 m people are of unmixed Indian blood.
[ترجمه ترگمان]تنها حدود ۲ % از ۲۸ میلیون نفر از مردم ونزویلا از خون هندی خالص هستند
[ترجمه گوگل]فقط حدود 2 درصد از مردم ونزوئلا 28 میلیون نفر از خون مصنوعی هند است

پیشنهاد کاربران

نا آمیخته

مصفی/مصفا


کلمات دیگر: