1. undue restriction of children
محدودسازی نابجای کودکان
2. newspapers gave that event undue prominence
روزنامه ها به آن رویداد اهمیت بی جایی دادند.
3. Such a high increase will impose an undue burden on the local tax payer.
[ترجمه ترگمان]چنین افزایشی باعث تحمیل بار اضافی بر دوش پرداخت کننده مالیات محلی خواهد شد
[ترجمه گوگل]چنین افزایش بالا یک بار ناخوشایند را برای پرداخت کننده مالیات محلی تحمیل می کند
4. It would be wise not to give undue importance to his criticisms.
[ترجمه ترگمان]عاقلانه است که به انتقادات خود اهمیت زیادی ندهد
[ترجمه گوگل]عاقلانه نیست که انتقادات او را به اهمیت بی اهمیت بدانیم
5. De Gaulle felt that America had undue influence in Europe.
[ترجمه ترگمان]دو گل احساس کردند که آمریکا تاثیر زیادی در اروپا دارد
[ترجمه گوگل]دالول احساس کرد که امریکا در اروپا به نفوذ غیرمستقیم دست یافته است
6. Undue delays have been caused by people not doing their jobs properly.
[ترجمه ترگمان]تاخیرات زمانی توسط افراد ایجاد شده اند که کار خود را به درستی انجام نمی دهند
[ترجمه گوگل]تأخیر ناخوشایند ناشی از آن است که افراد به درستی کار خود را انجام نمی دهند
7. I would caution against undue optimism.
[ترجمه mehdi] من نسبت به خوش بینی بی مورد هشدار می دهم.
[ترجمه ترگمان]من نسبت به خوش بینی undue هشدار می دهم
[ترجمه گوگل]من در برابر خوش بینی ناخوشایند هشدار می دهم
8. He had behaved with undue and oily familiarity.
[ترجمه ترگمان]او با آشنایی بیش از حد و چرب رفتار کرده بود
[ترجمه گوگل]او با آشنایی ناخوشایند و چرب داشت
9. It is unrealistic to put undue pressure on ourselves by saying we are the best.
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی است که با گفتن این که ما بهترین هستیم، بر خودمان فشار وارد کنیم
[ترجمه گوگل]این غیر واقعی است که فشار ما را به خودمان بیفزاییم و بگوییم ما بهترین هستیم
10. Any exercise that causes undue shortness of breath should be stopped.
[ترجمه ترگمان]هر ورزشی که موجب به تعویق افتادن تنفس غیر ضروری شود باید متوقف شود
[ترجمه گوگل]هر تمرینی که باعث تنگی نفس می شود باید متوقف شود
11. He accused the government of undue haste in bringing in the new law.
[ترجمه ترگمان]او دولت را به شتاب دادن در آوردن قانون جدید متهم کرد
[ترجمه گوگل]او دولت را مجبور کرد تا قانون جدید را به تصویب برساند
12. Increasing demand is placing undue strain on services.
[ترجمه ترگمان]افزایش تقاضا باعث فشار بیش از حد بر خدمات می شود
[ترجمه گوگل]افزایش تقاضا، فشارهای نامناسبی را برای خدمات ارائه می دهد
13. They are taking undue advantage of the situation.
[ترجمه ترگمان]آن ها از این وضعیت سواستفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از موقعیت نامناسب بهره می برند
14. He tried to exercise an undue influence upon his colleagues.
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرد تا بر همکارانش تاثیر زیادی بگذارد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تأثیر نامطلوبی بر همکارانش داشته باشد
15. The court found that the bank exerted undue influence over Mrs Black in getting her to sign the contract.
[ترجمه ترگمان]دادگاه دریافت که این بانک بیش از حد بر روی خانم بلک تاثیر گذاشته است و او را وادار به امضای قرارداد کرده است
[ترجمه گوگل]دادگاه اذعان کرد که این بانک نفوذ غیرمستقیم بر خانم سیاه را برای امضای قرارداد خود اعمال کرد