1. A villager had noted the number of the truck.
[ترجمه ترگمان]یک روستایی به تعداد این کامیون اشاره کرده بود
[ترجمه گوگل]یک روستا تعدادی کامیون را ذکر کرد
2. I borrowed a water bucket from a villager.
[ترجمه ترگمان]یک سطل آب از یک روستایی قرض گرفتم
[ترجمه گوگل]من یک سطل آب را از روستایی قرض گرفتم
3. Koju was an illiterate villager who had spent his life in the desert ploughing dust with oxen.
[ترجمه ترگمان]Koju یک روستایی بی سواد بود که زندگی خود را در صحرا با شخم زدن با گاوها سپری کرده بود
[ترجمه گوگل]کجو یک روستا بی سواد بود که زندگی خود را در صحرای صحرایی از گرد و غبار با گاو گذرانده بود
4. By training one local villager we can bring change to a whole community.
[ترجمه ترگمان]با آموزش یک روستایی محلی می توانیم به یک جامعه کلی تغییر ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]با آموزش یک روستایی محلی ما می توانیم یک کل جامعه را تغییر دهیم
5. There was a paper, the Villager, but a parish pump periodical wasn't really what the place needed.
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه، روزنامه Villager وجود داشت، اما یک پمپ نوانخانه واقعا چیزی نبود که به آن نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک مقاله وجود دارد، روستایی، اما یک دوره پمپ بریتانیا واقعا چیزی نبود که مورد نیاز بود
6. But woe betide the tight-fisted villager who tries to take advantage.
[ترجمه ترگمان]اما وای به حال the که سعی دارد از آن سو استفاده کند
[ترجمه گوگل]اما وحشی بودن روستایی که در تلاش است تا از مزایای استفاده کند
7. Is that villager friendly or unfriendly?
[ترجمه ترگمان]این villager دوستانه یا غیر دوستانه است؟
[ترجمه گوگل]آیا روستا دوستانه یا غیر دوستانه است؟
8. This was done, and when the villager heard of it, he released dog house.
[ترجمه ترگمان]این کار انجام شد و هنگامی که روستایی از آن خبر یافت، خانه سگ را رها کرد
[ترجمه گوگل]این کار انجام شد، و هنگامی که روستا از آن خبر داشت، خانه سگ را آزاد کرد
9. The internal system of villager self-governance was definite from two aspects by The Constitution and The Organic Law on the Village Committee.
[ترجمه ترگمان]سیستم داخلی of روستایی از دو منظر به قانون اساسی و قانون ارگانیک در کمیته روستا مشخص بود
[ترجمه گوگل]نظام داخلی حکومت خودکامه دهقانان از دو جنبه توسط قانون اساسی و قانون آلی کمیته روستا تعریف شد
10. The villager should collect some money to collect the trash every morning and send it to some place far from the resident area by truck.
[ترجمه ترگمان]روستاییان باید مقداری پول جمع آوری کنند تا هر روز زباله ها را جمع آوری کنند و آن را تا جایی دور از محل اقامت با کامیون بفرستند
[ترجمه گوگل]روستاییان باید هر روز صبح جمع آوری پول جمع آوری زباله ها را جمع آوری کنند و آن را با کامیون به یک مکان دور از منطقه ساکن ارسال کنند
11. As a result, each villager publicly abnegated any connection to the road builders through ablution.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، هر روستایی در ملا عام هر گونه ارتباطی با سازندگان جاده را از طریق ablution به طور عمومی اعلام می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان نتیجه، هر روستایی به طور عمومی از هر گونه ارتباط با سازندگان جاده ها از طریق وضو قطع شد
12. A villager of Gatumba, Burundi, displays a photograph of an infamous Nile crocodile known as Gustave as workers in the background wade in the Rusizi River.
[ترجمه ترگمان]یک روستایی از Gatumba، بوروندی، عکسی از یک crocodile معروف نیل که در آن گوستاو به عنوان کارگر در پس زمینه رودخانه Rusizi شناخته می شود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]روستایی از گاتومبا، بروندی، یک عکس از یک تمساح پنهانی نیل را که به عنوان کارگران در پسزمینه رودخانه رویزیزی شناخته می شود، نشان می دهد
13. From the secular trend of villager autonomy development, The dissertation makes look forward to developmental prospect of villager's democratic consciousness finally.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه سکولار توسعه استقلال روستایی، این مقاله به دنبال دورنمای توسعه آگاهی دموکراتیک روستایی در نهایت است
[ترجمه گوگل]از روند سکولار توسعه خودمختاری روستاییان، این پایان نامه، سرانجام چشم انداز رشد آگاهی دموکراتیک روستاییان را به دنبال دارد
14. This is an alluvial flat where no villager dares to plant crops.
[ترجمه ترگمان]این یک دشت سیلابی است که هیچ روستایی جرات آن را ندارد تا محصول بکارند
[ترجمه گوگل]این یک تخت آبی است که هیچ روستایی جرأت نمی کند تا محصولات را بپوشاند
15. There lies a small liver between the two villager.
[ترجمه ترگمان]یک کبد کوچک بین آن دو روستایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک کبد کوچک بین دو روستایی وجود دارد