1. The undernourished child was so feeble he could hardly walk.
کودک مبتلا به سوء تغذیه چنان ضعیف شده بود که به سختی راه می رفت
2. There is evidence that even wealthy people are undernourished because they do not eat sufficient quantities of healthful foods.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد حتی مردم ثروتمند هم دچار سوء تغذیه هستند، چون آنها غذای سالم به مقدار کافی نمی خوردند
3. An infant who drinks enough milk will not be undernourished.
نوزادی که شیر به مقدار کافی می خورد، مبتلا به سوء تغذیه نمی شود
4. undernourished children with swollen bellies
کودکان گرسنگی کشیده با شکم های باد کرده
5. She was undernourished, an observation that prompted yet another unasked question.
[ترجمه ترگمان]او دچار سو تغذیه بود، یک مشاهده که هنوز یک سوال پرسیده نشده دیگری را برمی انگیخت
[ترجمه گوگل]او ناراحتی داشت، یک نظریه ای که موجب شد که یک سوال دیگر نیز مطرح شود
6. Many of the children are undernourished and suffering from serious diseases.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان دچار سو تغذیه هستند و از بیماری های جدی رنج می برند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان از بیماری های جدی رنج می برند
7. One morning we came upon an abandoned undernourished puppy on the porch.
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح ما به یک توله سگ متروک در ایوان رسیدیم
[ترجمه گوگل]یک صبح ما یک توله سگ ناتوانی رحم بر روی حیاط برداشتیم
8. During that initial visit, the team found undernourished children whose slumped posture made it difficult for them to eat.
[ترجمه ترگمان]در طی این دیدار اولیه، تیم دچار سو تغذیه کودکان دچار سو تغذیه شد که وضعیت slumped برای آن ها دشوار شده بود
[ترجمه گوگل]در طی این بازدید اولیه، تیم کودکان کودکان مبتلا به نارسایی کودک را پیدا کرد که وضعیت نزولی آنها برای خوردن آنها دشوار بود
9. She was undernourished, with scabs in her ears and lumps on her body.
[ترجمه ترگمان]او undernourished بود، با زخم هایی در گوش و تکه های گوشت روی بدنش
[ترجمه گوگل]او از نظر تغذیه، با چاشنی در گوش ها و توده های بدنش، تغذیه می کرد
10. Although he did not appear to be undernourished, he was pale-faced.
[ترجمه ترگمان]با آن که به نظر نمی رسید اهل undernourished باشد، رنگش پریده بود
[ترجمه گوگل]اگر چه او به نظر نمی رسید کمبود تغذیه، او رنگ پریده بود
11. She looked undernourished and ill-kept, like most of the population of Nicaea.
[ترجمه ترگمان]او دچار سو تغذیه و سو تغذیه بود، مثل اکثر مردم of
[ترجمه گوگل]او به اندازه اکثریت جمعیت نیکیا در معرض ناراحتی و بدبینی بود
12. Shorterm ( 3 mo ) observational studies indicate undernourished children may preferentially benefit fron breakfast consumption.
[ترجمه ترگمان]مطالعات مشاهداتی ۳ نشان می دهد که کودکان دچار سو تغذیه ترجیحا می توانند به مصرف breakfast fron بهره مند شوند
[ترجمه گوگل]مطالعات مشاهده ای Shorterm (3 mo) نشان می دهد کودکان مبتلا به سوء تغذیه ممکن است به ترجیح از صبحانه مصرف صبحانه سود ببرند
13. Let us remember the many undernourished people, young and old, scattered throughout the world.
[ترجمه ترگمان]بیایید به خاطر داشته باشیم که بسیاری از افراد دچار سو تغذیه، جوان و پیر، در سراسر جهان پراکنده شده اند
[ترجمه گوگل]بیایید ما را به یاد بسیاری از افراد مبتلا به ناراحتی، جوان و پیر، پراکنده در سراسر جهان است
14. Surgical procedures place additional stress on undernourished persons.
[ترجمه ترگمان]روش های جراحی استرس بیشتری را بر روی افراد دچار سو تغذیه قرار می دهند
[ترجمه گوگل]روال جراحی اضطراب بیشتری را در افراد مبتلا به نارسایی دارد
15. He prepared a diet for the undernourished mother and examined the baby.
[ترجمه ترگمان]او یک رژیم غذایی برای مادر سو تغذیه تهیه کرد و کودک را معاینه کرد
[ترجمه گوگل]او یک رژیم غذایی برای مادر مضطرب را آماده کرد و کودک را بررسی کرد
16. The number of undernourished people has increased against the backdrop of economic recession.
[ترجمه ترگمان]شمار افراد دچار سو تغذیه به دلیل رکود اقتصادی افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]تعداد افراد مبتلا به فقر در برابر رکود اقتصادی افزایش یافته است
17. People who are undernourished also lack reserves of energy when faced with physical or mental crises.
[ترجمه ترگمان]افرادی که دچار سو تغذیه هستند، در هنگام مواجهه با بحران های جسمی یا روانی فاقد ذخایر انرژی هستند
[ترجمه گوگل]وقتی که با بحران های جسمی و روحی مواجه می شوید، افرادی که از نظر تغذیه دچار ناراحتی می شوند نیز از ذخایر انرژی کمتری برخوردار نیستند
18. Surplus food has also been used to feed undernourished people in the United States.
[ترجمه ترگمان]مازاد غذای مازاد نیز برای تغذیه افراد دچار سو تغذیه در ایالات متحده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مواد غذایی اضافی نیز برای تغذیه افراد کم درآمد در ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفته است