1. He was unhinged by his wife's death.
[ترجمه ترگمان]از مرگ همسرش هم گیج شده بود
[ترجمه گوگل]او از مرگ همسرش ناراحت شد
2. The terrible experience seemed to have unhinged him slightly.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تجربه وحشتناک اندکی او را ناراحت کرده بود
[ترجمه گوگل]تجربه ی وحشتناکی به نظر می رسید که او را کمی نگران کرده است
3. Her mind was unhinged by the death of her child and she never recovered.
[ترجمه ترگمان]ذهنش از مرگ فرزندش گیج شده بود و هیچ وقت بهبود نیافت
[ترجمه گوگل]ذهن او با مرگ فرزندش خشمگین شد و او هرگز نجات یافت
4. The shock unhinged his mind.
[ترجمه ترگمان]این ضربه ذهنش را مغشوش کرده بود
[ترجمه گوگل]شوک، ذهنش را غرق کرد
5. Unhinged by her death, he fell ill.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از مرگ او Unhinged شده بود بیمار شد
[ترجمه گوگل]او به علت مرگش از دست رفته، بیمار شد
6. The stress of war temporarily unhinged him.
[ترجمه ترگمان]استرس جنگ موقتا او را آزار می داد
[ترجمه گوگل]استرس جنگ به طور موقت او را ناراحت کرد
7. Trouble has unhinged his mind.
[ترجمه ترگمان]دردسر عقلشو از دست داده
[ترجمه گوگل]مشکل او ذهن او را نادیده گرفته است
8. The lower jaw is easily unhinged and brought aboard.
[ترجمه ترگمان]فک پایینی به راحتی واژگون شده و به کشتی آورده می شود
[ترجمه گوگل]فک پایین تر به راحتی خراشیده شده و بر روی آن قرار می گیرد
9. And now this desperate damage: the squat compactness unhinged, made powerless.
[ترجمه ترگمان]و اکنون این خسارت نومیدانه: the و unhinged که به کلی از دست داده بود ناتوان شد
[ترجمه گوگل]و در حال حاضر این آسیب ناامید شده، فشرده سازی چوبه دار، ناتوان شده است
10. They also wondered if Morris's strategic thinking was unhinged from financial self-interest.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین از خود می پرسیدند که آیا تفکر استراتژیک موریس از سود مالی ناشی شده است یا نه
[ترجمه گوگل]آنها همچنین از اینکه تفکر استراتژیک موریس از منافع مالی خود غافلگیر شده بود فکر کرد
11. Hopkins gives an expert performance in slowly unhinged terror.
[ترجمه ترگمان]هاپکینز به کندی و unhinged عملکرد خود را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]هاپکینز یک کارشناس حرفه ای را در آرامش ترور است
12. The stress of the job has unhinged many workers.
[ترجمه ترگمان]استرس شغلی بسیاری از کارگران را پریشان کرده است
[ترجمه گوگل]استرس شغلی بسیاری از کارگران را نابود می کند
13. It's Hallowe'en and the city seems vaguely unhinged.
[ترجمه ترگمان]Hallowe است و شهر به طرز مبهمی گیج به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این Hallowe'en و شهر به نظر می رسد مبهم unhinged
14. Almost invariably, it is the accused who, unhinged by stress, panics and does crazy, self-destructive things.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همیشه، این متهم است که از استرس، panics و کاره ای احمقانه و خود مخرب استفاده می کند
[ترجمه گوگل]تقریبا همیشه این متهم است که از طریق استرس، ترس و وحشت، و چیزهای دیوانه کننده، خود تخریب کننده است