کلمه جو
صفحه اصلی

vermiculate


معنی : کرم خورده، موج دار، دارای خطوط موجی
معانی دیگر : (به ویژه روکار ساختمان یا سنگ) دارای طرح کرمی کردن، موجدار کردن، ژول کردن، ژولاندن

انگلیسی به فارسی

کرم خورده، دارای خطوط موجی، موجدار


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to worms; shaped like worms or worm tracks; wormlike

مترادف و متضاد

کرم خورده (صفت)
grubby, carious, wormy, vermiculate, worm-eaten

موج دار (صفت)
lumpy, vermiculate, wavy, sinuate, rippling, undulant

دارای خطوط موجی (صفت)
vermiculate


کلمات دیگر: