1. a man of unquestionable morality
مردی که درستی او مورد تردید نیست
2. his participation in the murder is unquestionable
شرکت او در آن قتل محرز است.
3. Her competence as a teacher is unquestionable.
[ترجمه ترگمان]صلاحیت او به عنوان یک معلم غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]شایستگی او به عنوان یک معلم غیرقابل انکار است
4. The witness showed unquestionable proof.
[ترجمه ترگمان]شاهد شاهدی بی چون و چرا بود
[ترجمه گوگل]شاهد اثبات بی قاعده نشان داد
5. The sincerity of his beliefs is unquestionable.
[ترجمه ترگمان]خلوص نیت او غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]صداقت باورهایش غیر قابل انکار است
6. There is an unquestionable link between job losses and deteriorating services.
[ترجمه ترگمان]بین ضرر شغلی و خدمات رو به وخامت وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین تلفات شغلی و خدمات رو به وخامت رابطه نامطلوب وجود دارد
7. His honesty is unquestionable.
[ترجمه ترگمان]صداقت او غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]صداقت او غیر قابل انکار است
8. This unquestionable carbohydrate malabsorption, leads to a pronounced change in colonic function and metabolism by stimulating bacterial proliferation.
[ترجمه ترگمان]این malabsorption حاوی کربوهیدرات، منجر به تغییر مشخص در عملکرد colonic و متابولیسم با تحریک تکثیر باکتری می شود
[ترجمه گوگل]این جذب کربوهیدرات غیر قابل انکار، منجر به تغییر قابل ملاحظه ای در عملکرد کولون و متابولیسم با تحریک پرولاکتین باکتریایی می شود
9. The firm enjoys the fullest respect and unquestionable confidence in the business world.
[ترجمه ترگمان]شرکت از احترام کامل و بی چون و چرا در دنیای کسب وکار برخوردار است
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور کامل احترام و اعتماد به نفس بی نظیر را در دنیای کسب و کار به ارمغان می آورد
10. My inferior understanding prevents my grasping the unquestionable soundness of the mission.
[ترجمه ترگمان]فهم و فهم و ادراک کوچک من مانع از آن می شود که از صحت و صحت این ماموریت آگاه شوم
[ترجمه گوگل]درک نادرست من مانع از درک صحیح این مأموریت می شود
11. The registration in this contest implies complete and unquestionable acceptance of these rules.
[ترجمه ترگمان]ثبت در این رقابت مستلزم پذیرش کامل و بی چون و چرای این قوانین است
[ترجمه گوگل]ثبت نام در این مسابقه مستلزم پذیرش کامل و غیر قابل انکار این قوانین است
12. It seemed to him unquestionable that fortuitously he had been permitted to look upon one of the world's really great men.
[ترجمه ترگمان]و چنین به نظرش می رسید که بر حسب تصادف بر سر یکی از مردان بزرگ جهان اجازه داده بود که بر سر یکی از مردان بزرگ جهان بنگرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او بی قاعده است که به طور تصادفی او مجاز به نگاه کردن به یکی از مردان واقعا بزرگ جهان است
13. He a person of unquestionable principles.
[ترجمه ترگمان]او آدمی از اصول بی چون و چرای بی چون و چرا است
[ترجمه گوگل]او فردی از اصول بی قاعده است
14. Both world wars were of unquestionable importance as economic events.
[ترجمه ترگمان]هر دو جنگ جهانی از اهمیت بی چون و چرا به عنوان حوادث اقتصادی برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]هر دو جنگ جهانی به عنوان رویدادهای اقتصادی اهمیت بی قید و شرط داشتند