کلمه جو
صفحه اصلی

uniformly


معنی : بطور یکنواخت، بطور یکسان
معانی دیگر : بطور یکسان، بطور یکنواخت

انگلیسی به فارسی

بطور یکسان، بطور یکنواخت


انگلیسی به انگلیسی

• in a uniform manner, without variation

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] یکنواخت
[ریاضیات] به طور یکسان، یکنواخت، به طور یکنواخت، به طور منظم، به گونه ی یکنواخت

مترادف و متضاد

بطور یکنواخت (قید)
uniformly

بطور یکسان (قید)
uniformly

جملات نمونه

1. The once - green fields were now uniformly brown.
[ترجمه ترگمان]مزارع سبز زمانی به طور یکنواخت قهوه ای بودند
[ترجمه گوگل]میدان های یک بار - سبز اکنون یکنواخت قهوه ای بودند

2. Critics were uniformly enthusiastic about the production.
[ترجمه ترگمان]منتقدان به طور یک سان نسبت به تولید مشتاق بودند
[ترجمه گوگل]منتقدان به طور یکنواخت در مورد تولید مشتاق بودند

3. They have a uniformly negative image of the police.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تصویر کاملا منفی از پلیس دارند
[ترجمه گوگل]آنها یک تصویر منفی از پلیس دارند

4. Beyond the windows, a November midday was uniformly grey.
[ترجمه ترگمان]پشت پنجره ها، نیمروز نوامبر به طور یکنواخت خاکستری بود
[ترجمه گوگل]فراتر از پنجره ها، یک ظهر ماه نوامبر به طور یکسان خاکستری بود

5. The principles were applied uniformly across all the departments.
[ترجمه ترگمان]اصول به طور یکنواخت در تمام بخش های مختلف اعمال شدند
[ترجمه گوگل]این اصول به طور یکنواخت در همه بخش ها اعمال می شود

6. Pressure must be uniformly distributed over the whole surface.
[ترجمه ترگمان]فشار باید به طور یکنواخت روی کل سطح توزیع شود
[ترجمه گوگل]فشار باید به صورت یکنواخت در سراسر سطح توزیع شود

7. The natives uniformly agreed on this important point.
[ترجمه ترگمان]بومیان همیشه در این نکته مهم توافق داشتند
[ترجمه گوگل]بومیها در این نکته مهم به طور یکنواخت توافق کردند

8. Reaction to the cuts was uniformly negative.
[ترجمه ترگمان]واکنش به این کاهش ها، به طور یکنواخت منفی بود
[ترجمه گوگل]واکنش به قطعها یکنواخت منفی بود

9. The performances and recordings are uniformly excellent.
[ترجمه ترگمان]عملکرد و ضبط آن ها به صورت یکنواخت عالی است
[ترجمه گوگل]اجرای و ضبط یکنواخت عالی است

10. The press became uniformly hostile to the new administration.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات به طور یکنواخت با دولت جدید مخالف بودند
[ترجمه گوگل]مطبوعات یکنواخت با دولت جدید خصومت داشتند

11. The quality is uniformly high.
[ترجمه ترگمان]کیفیت آن به طور یکنواخت بالا است
[ترجمه گوگل]کیفیت یکنواخت بالا است

12. This interpretation would yield a coherent, uniformly positive stance of Paul regarding women in the church.
[ترجمه ترگمان]این تعبیر یک موضع منسجم و یکنواخت در مورد زنان در کلیسا خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این تفسیر یک موضع منسجم و یکنواخت مثبت پولس در رابطه با زنان در کلیسا ایجاد می کند

13. Larger and rather more uniformly dark than Little Swift, and with a markedly narrower white rump and distinctly forked tail.
[ترجمه ترگمان]بزرگ تر و نسبتا more از سوییفت کوچک، و با کفل باریک و سفیدی که به طور محسوسی شاخه دار داشت
[ترجمه گوگل]بزرگتر و به مراتب یکنواختتر از Little Swift تاریک، و با یک طاق باریک باریک و دم کاملا متشکل است

14. The flow rotates from uniformly northwestwards to northwards close to the poleward edge of the cusp.
[ترجمه ترگمان]این جریان از northwestwards به سمت شمال تا لبه poleward در نوسان می چرخد
[ترجمه گوگل]جریان از یکنواختی در شمال غربی به سمت شمال، نزدیک به لبه قطبش کاسپی چرخش می کند

15. The minority ethnic communities had been almost uniformly constructed as problem-ridden, undesirable and most of all invisible.
[ترجمه ترگمان]جوامع نژادی اقلیت تقریبا به طور یکنواخت به عنوان مشکل، نامطلوب، و بیشتر از همه نامریی ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]جوامع قومی اقلیت تقریبا یکنواخت به عنوان مشکوک، نامطلوب و غالبا نامرئی ساخته شده اند

پیشنهاد کاربران

یکدست، بدون استثناء، سراسر، تماماً

به طور یکنواخت، به طور یکسان، به طور یکدست، به طور متحد الشکل، به طور منظم ( در ریاضیات ) ، به صورت یکپارچه

uniformly distributed variable = متغیر با توزیع یکنواخت
uniformly accelerated=دارای شتاب یکنواخت
uniformly motion= جنبش یکدست، جنبش یکسان

مثال : the grades on the test were uniformly poor.
نمرات آزمون به طور یکنواختی ضعیف بود.



کلمات دیگر: