کلمه جو
صفحه اصلی

unpromising


معنی : نومید کننده، مایوس کننده، بدون امید
معانی دیگر : غیرقابل اطمینان

انگلیسی به فارسی

مایوس کننده، غیرقابل اطمینان، نومید کننده، بدون امید


بی عاطفه، مایوس کننده، نومید کننده، بدون امید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: showing little or no potential for successful development or positive outcome; inauspicious.

- After an unpromising start, the band warmed up and gave a solid performance.
[ترجمه ترگمان] بعد از یک شروع unpromising، گروه گرم شد و به شدت عمل کرد
[ترجمه گوگل] پس از شروع بی نظیر، گروه گرم شد و عملکرد خوبی را به دست آورد

• not promising, unfavorable

مترادف و متضاد

نومید کننده (صفت)
despairing, unpromising

مایوس کننده (صفت)
unpromising

بدون امید (صفت)
unpromising

جملات نمونه

1. In fact, his business career had distinctly unpromising beginnings.
[ترجمه ترگمان]در واقع، شغل کاری او آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، کارهای تجاری او، آغازهای متمایز و بی پروا بود

2. It was a rather unpromising start to the holiday.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که تعطیلات به خیر و خوشی شروع می شود
[ترجمه گوگل]این یک شروع بی نظیر برای تعطیلات بود

3. Their land looked so unpromising that the colonists eventually gave most of it back.
[ترجمه ترگمان]زمین آن ها چنان تیره و تیره به نظر می رسید که مهاجران سرانجام بیشتر آن را پس دادند
[ترجمه گوگل]سرزمین هایشان به طرز غیرمنتظره ای به نظر می رسید که کلنیست ها در نهایت بیشتر آن را بازگرداندند

4. Sales improved after an unpromising start .
[ترجمه ترگمان]فروش بعد از شروع unpromising بهبود یافته بود
[ترجمه گوگل]فروش پس از شروع بی نظیر بهبود یافت

5. Armed with these unpromising instructions he arrived and assumed his post on 31 August 194
[ترجمه ترگمان]او با این دستورالعمل unpromising وارد شد و پست خود را در ۳۱ اوت ۱۹۴ به دست گرفت
[ترجمه گوگل]او با این دستورالعمل بی پروایی به رسمیت شناخته شد و او را در تاریخ 31 اوت 194 وارد کرد

6. Obviously, the outlook for peace was unpromising.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا چشم انداز صلح unpromising بود
[ترجمه گوگل]بدیهی است، چشم انداز صلح بی فایده بود

7. This rather unpromising collection was augmented with grants from the duchy of Lancaster.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه بد و کثیف با کمک های مالی دو کنشین لنکستر افزایش یافت
[ترجمه گوگل]این مجموعه بی نظیر، با کمکهای مالی دوکشور لنکستر، افزوده شد

8. But beneath that unpromising cover is some very good reading.
[ترجمه ترگمان]اما زیر آن پوشش، کتاب خواندن خیلی خوب است
[ترجمه گوگل]اما زیر آن پوشش بی نظیر، خواندن خیلی خوب است

9. The first attempt was unpromising.
[ترجمه ترگمان]اولین کوشش بی حاصل بود
[ترجمه گوگل]اولین تلاش بی فایده بود

10. Making Out sounds most unpromising - about a group of women workers in a clapped-out Manchester electronics factory.
[ترجمه ترگمان]ایجاد صداهایی که بیشتر از همه به خاطر یک گروه از کارگران زن در کارخانه الکترونیکی در حال دست زدن در منچستر ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]صدای بی نظیری که در مورد یک گروه از کارگران زن در یک کارخانه الکترونیک در منچستر وجود دارد، صدای بی نظیری دارد

11. He saw the bleak and unpromising moorland gain colour as the grasses grew and the flowers came.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گل ها رشد کردند و گل ها آمدند، او رنگ به رنگ تیره و تیره خل نگزار را دید
[ترجمه گوگل]او می بیند رنگ ملایم و بی نظیر مورنات به عنوان سبز گیاهان رشد می کند و گل ها می آیند

12. He repeats to this unpromising man the promise made to Abraham and Isaac.
[ترجمه ترگمان]او به این مرد unpromising که وعده ابراهیم و اسحاق را می دهد تکرار می کند
[ترجمه گوگل]او به این مرد بی عاطفه تکرار وعده ای به ابراهیم و اسحاق داد

13. This book has an unpromising genesis.
[ترجمه ترگمان]این کتاب نقطه genesis بدی دارد
[ترجمه گوگل]این کتاب پیدایش بی نظیر است

14. At that time, the outlook for peace was unpromising.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، چشم انداز صلح unpromising بود
[ترجمه گوگل]در آن زمان چشم انداز صلح بی فایده بود

15. From such rigid, uncompromising and unpromising beginnings, Glass has created a sound language of great eloquence and diversity.
[ترجمه ترگمان]از چنین آغاز سخت و انعطاف ناپذیر و unpromising، شیشه یک زبان صوتی از فصاحت و تنوع عالی ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]از چنین چنین قیمتی، بی نظیر و بی پروایی، شیشه یک زبان صحیح از اصالت و تنوع بزرگی ایجاد کرده است

پیشنهاد کاربران

غیرنویدبخش

خزن آلود
یأس آلود

فاقد پتانسیل
بدون آتیه
نامحتمل
بی رونق
غیرمستعد



کلمات دیگر: