کلمه جو
صفحه اصلی

teeny


معنی : ریز، کوچک، ریزه، ناچیز
معانی دیگر : (عامیانه) رجوع شود به: teensy) tiny هم می گویند)، tiny ریز

انگلیسی به فارسی

( tiny ) ریز، ریزه، کوچک، ناچیز


خنده دار، ریزه، کوچک، ناچیز، ریز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: teenier, teeniest
مشتقات: teensy (adj.)
• : تعریف: (informal) very small; tiny.
مشابه: midget, minute, tiny

• tiny, very small
teeny means very small; an informal word.

مترادف و متضاد

Antonyms: big, enormous, huge, large


very small


ریز (صفت)
small, little, fine, atomic, tiny, minute, wee, pony, teeny, minikin, snippety, weeny

کوچک (صفت)
small, short, little, fractional, tiny, minute, bantam, miniature, pocket, diminutive, petty, dinky, puny, runty, gracile, teeny, pint-size, pint-sized, small-fry, weeny

ریزه (صفت)
small, tiny, pony, teeny

ناچیز (صفت)
poor, little, vain, tiny, scrimp, trivial, straw, meager, potty, runty, negligible, fiddling, inconsiderable, insignificant, peppercorn, sparing, inconsequential, inappreciable, peddling, teeny, nugatory, picayune, piddling, pint-size, pint-sized, small-time

small


Synonyms: diminutive, Lilliputian, microscopic, miniature, minuscule, minute, teensy, teensy-weensy, teenty, teeny-weeny, tiny, wee, weeny


Synonyms: diminutive, Lilliputian, microscopic, miniature, minuscule, minute, teensy-weensy, teeny-weeny, tiny, wee, weeny


جملات نمونه

1. I was just a teeny bit disappointed.
[ترجمه ترگمان] فقط یکم نا امید شدم
[ترجمه گوگل]من فقط کمی خسته کننده بودم

2. Just a teeny weeny slice of cake for me, please - I'm supposed to be on a diet.
[ترجمه ترگمان]فقط یه تیکه کیک کوچولو برای من، لطفا - من باید رژیم بگیرم
[ترجمه گوگل]فقط یک قاشق کوچک خرد شده از کیک برای من، لطفا - من قرار است در رژیم غذایی قرار بگیرم

3. On this occasion, however, there was a teeny problem.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، در این مورد، مشکل خیلی کمی وجود داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، در این مورد، یک مشکل کوچک وجود داشت

4. Gritty steam engines, not teeny chips, hauled the world into the information age.
[ترجمه ترگمان]موتورهای بخار gritty، که شامل چیپ ها نیستند، جهان را به عصر اطلاعات کشانده است
[ترجمه گوگل]موتورهای بخار ریز، نه تراشه های کوچک، جهان را به عصر اطلاعات منتقل می کنند

5. I even made her a teeny weeny paper chain though Mrs Peters had to help me because I just kept tearing it.
[ترجمه ترگمان]هرچند خانم پیترز مجبور بود به من کمک کند، چون من فقط آن را پاره می کردم
[ترجمه گوگل]حتی حتی خانم پترز، مجبور بود که به من کمک کند، حتی یک زنجیر کوچک کاغذی با عجیب و غریب ساخت

6. Firebug struggled with the teeny roach, trying not to burn his fingers.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد انگشتانش را بسوزانم، تقلا می کرد
[ترجمه گوگل]Firebug با خزه های کوچک کار می کرد، سعی نکرد انگشتانش را بسوزاند

7. It's wood with a teeny metal bit at the end and red feathers.
[ترجمه ترگمان]چوب با یک تکه فلز teeny در انتهای و پره ای قرمز رنگ دارد
[ترجمه گوگل]این چوب با یک کمی کوچک فلزی در انتها و پرهای قرمز است

8. But advanced instruments and a two-month heads-up allowed researchers to finally confirm the "teeny little sparks" during a recent eruption of Alaska's Redoubt Volcano.
[ترجمه ترگمان]اما ابزارهای پیشرفته و یک سری دو ماهه به محققان اجازه دادند تا در نهایت \"جرقه کوچک\" را در طی فوران آتشفشان در آلاسکا تایید کنند
[ترجمه گوگل]اما ابزارهای پیشرفته و سرفیس دو ماهه به محققان اجازه دادند تا در نهایت فوران اخیر آتشفشان Redoubt در آلاسکا، 'جرقه های کوچک کمی' را تایید کنند

9. That's only a teeny, weeny little femur.
[ترجمه ترگمان]فقط یه ران کوچولو
[ترجمه گوگل]این فقط یک خال خال کوچولوم کمی است

10. There's a little teeny light way.
[ترجمه ترگمان] یه راه اشتباه کوچولو وجود داره
[ترجمه گوگل]یک راه کمی نور خفیف وجود دارد

11. Oops, I forgot to mention one teeny wittle item.
[ترجمه ترگمان]اوه یادم رفت یکی از این wittle رو بگم
[ترجمه گوگل]اوه، من فراموش کرده ام که یکی از آیتم های کوچک خرد را ذکر کنم

12. With their snowy skin, plump cheeks, teeny fingers, toes, and pouty rosebud lips, newborn babies really do deserve their Sleeping Beauties nickname.
[ترجمه ترگمان]با آن پوست snowy، گونه های ظریف، انگشتان ظریف، انگشتان پا و لب های آویخته و نوزاد تازه متولد شده، لیاقت این لقب را دارند
[ترجمه گوگل]با پوست پوشیده از برف، گونه های چاق، انگشتان کوچک، انگشتان پا، و لب های گل رز، نوزادان نوزاد، واقعا مستحق اسم مستعار زیبایی های شان هستند

13. With teeny - bop, hard rock and classic rock, Maine's summer music menu is filling up.
[ترجمه ترگمان]با teeny - bop، سنگ سخت و صخره کلاسیک، منوی موسیقی تابستانی مین پر می شود
[ترجمه گوگل]منوهای تابستانه مین در حال کار کردن با کمدی، راک سنگین و سنگ کلاسیک است

14. Next she lies down on the teeny tiny bed and falls into a deep sleep.
[ترجمه ترگمان]بعد او روی یک تخت خواب بسیار کوچک دراز می کشد و به خوابی عمیق فرو می رود
[ترجمه گوگل]بعد او بر روی تخت کوچک کوچک قرار می گیرد و به خواب عمیقی می افتد

15. But how can teeny, tiny ants repel a big old elephant aboutbillion times more massive?
[ترجمه ترگمان]اما چطور میتوان دید که مورچه های کوچکی یک فیل پیر را دفع می کنند که برابر با یک فیل بزرگ است؟
[ترجمه گوگل]اما چگونه می تواند خرسند، مورچه های کوچک کوچک یک فیل بزرگ بزرگ در حدود میلیارد بار بیشتر عظیم؟


کلمات دیگر: