کلمه جو
صفحه اصلی

uninformed


معنی : جاهل، بی اطلاع
معانی دیگر : بی اطلاع، جاهل

انگلیسی به فارسی

بیاطلاع، جاهل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of informed.
مشابه: ignorant, in the dark

• not informed, lacking knowledge
someone who is uninformed does not have very much knowledge or information about a particular subject.

مترادف و متضاد

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

بی اطلاع (صفت)
unaware, unwitting, uninformed, unknowable, unknowing

unaware


Synonyms: blind, caught napping, daydreaming, deaf, ignorant, inattentive, in the dark, negligent, not informed, not told, oblivious, out of it, out to lunch, unbriefed, unconscious, uneducated, unenlightened, uninstructed, unknowing, unschooled


جملات نمونه

1. He could not complain that he was uninformed about the true nature of the regime.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شکایت کند که از ماهیت واقعی رژیم بی اطلاع است
[ترجمه گوگل]او نمی توانست شکایت کند که او درباره ماهیت واقعی رژیم بی اطلاع بود

2. Parents were left anxious, uninformed, and isolated.
[ترجمه ترگمان]والدین مضطرب، ناآگاه و منزوی باقی ماندند
[ترجمه گوگل]والدین مضطرب، بی اطلاع و جدا شده بودند

3. Individuals and businesses appear woefully uninformed about this aspect of the information age.
[ترجمه ترگمان]افراد و کسب و کارها به طور اسف باری در مورد این جنبه از عصر اطلاعات بی اطلاع هستند
[ترجمه گوگل]افراد و کسب و کارها در مورد این جنبه از عصر اطلاعات غم انگیز هستند

4. Her colleagues had deliberately kept her uninformed.
[ترجمه ترگمان]همکارانش عمدا او را از خود دور نگه می داشتند
[ترجمه گوگل]همکارانش عمدا اطلاعاتی نداشتند

5. Individuals with knowledge must attempt to educate the uninformed.
[ترجمه ترگمان]افراد با دانش باید تلاش کنند the را آموزش دهند
[ترجمه گوگل]افراد با دانش باید تلاش کنند تا معلولین را بیاموزند

6. Many immigrants are uninformed about US tax laws.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مهاجران در مورد قوانین مالیاتی ایالات متحده بی اطلاع هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مهاجران درباره قوانین مالیاتی ایالات متحده اطلاعاتی ندارند

7. Totally uninformed judgements only cloud the issue.
[ترجمه ترگمان] تنها مشکل uninformed که مشکل رو از بین میبره
[ترجمه گوگل]قضاوت های کاملا بی اطلاع تنها موضوع را حل می کند

8. They're clouding the issue with uninformed judgements.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر سر مساله با قضاوت uninformed بحث می کنند
[ترجمه گوگل]آنها مسئله را با قضاوت های نامعلوم ابراز می کنند

9. The public is generally uninformed about these diseases.
[ترجمه ترگمان]عموم مردم عموما از این بیماری ها بی اطلاع هستند
[ترجمه گوگل]عموم مردم درباره این بیماری ها بی اطلاع هستند

10. This can lead to fervent acceptance or rejection uninformed by understanding, the imposition of one mode of thinking on another.
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به پذیرش پرشور یا طرد شدن از طریق درک، تحمیل یک حالت تفکر بر دیگری شود
[ترجمه گوگل]این امر می تواند منجر به پذیرش یا رذایل شدید ناشی از درک، اعمال یک حالت تفکر به دیگری شود

11. Inaccurate information from an uninformed physician can cause untold damage to the best educational program.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات Inaccurate از یک پزشک بی اطلاع می تواند موجب آسیب ناگفته به بهترین برنامه آموزشی شود
[ترجمه گوگل]اطلاعات نادرست از یک پزشک بی اطلاع ممکن است سبب آسیب ناشی از بهترین برنامه آموزشی شود

12. Reagan, confused and uninformed, escaped with only his image blemished.
[ترجمه ترگمان]ریگان، گیج و ناآگاه، تنها با تصویر خود که آلوده شده بود، گریخت
[ترجمه گوگل]ریگان، اشتباه گرفته و ناآگاهانه، تنها با تصویرش فرار کرد

13. It would neither be the subject of uninformed scandal, nor slated to become a national historic landmark in our city.
[ترجمه ترگمان]این موضوع نه موضوع رسوایی uninformed بود و نه قرار بود که تبدیل به یک نقطه عطف تاریخی ملی در شهر ما شود
[ترجمه گوگل]این موضوع نه موضوع رسوایی ناخواسته است و نه می تواند یک شهرک تاریخی ملی در شهر ما باشد

14. Bert and Duncan were as uninformed as I regarding the forthcoming events of the programme.
[ترجمه ترگمان]برت و دانکن به اندازه من از رویداده ای آینده این برنامه بی اطلاع بودند
[ترجمه گوگل]برت و دانکن در مورد رویدادهای آینده این برنامه اطلاعاتی نبودند

15. First, why are markets so short-sighted and uninformed?
[ترجمه ترگمان]اول، چرا بازارها اینقدر sighted و بی اطلاع هستند؟
[ترجمه گوگل]اولا، چرا بازارهای تاچاق کوتاه و بی اطلاع هستند؟

پیشنهاد کاربران

ناآگاه، بی خبر، بی اطلاع

بی سواد


کلمات دیگر: