1. unbeknown to his father he sold the car
اتومبیل را بدون اطلاع پدرش فروخت.
2. Unbeknown to him, his wife had been trying to phone him all morning.
[ترجمه ترگمان]به نظر او، همسرش تمام صبح سعی کرده بود او را صدا بزند
[ترجمه گوگل]همسر او به شدت سعی کرده بود تا تمام صبح تلفنش را به او تلفن کند
3. Unbeknown to me, he'd gone and rented out the apartment in my absence.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، او رفته بود و در غیاب من آپارتمان را اجاره کرده بود
[ترجمه گوگل]بدون توجه به من، او را ترک کردم و اجاره آپارتمان در غیاب من
4. Unbeknown to her they had organized a surprise birthday party.
[ترجمه ترگمان]به بیت به او گفت که جشن تولد یک جشن تولد را برگزار کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها بدون توجه به او یک جشن تولد تعجب آور را سازماندهی کردند
5. But unbeknown to the public, he already was involved in covering up the Watergate scandal.
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به عموم مردم، او پیش از این در پوشش دادن رسوایی واترگیت شرکت داشت
[ترجمه گوگل]اما بدون توجه به عموم، او در حال حاضر در پوشش رسوایی واترگیت دخیل بود
6. Perhaps unbeknown to you, the first lady has been churning out a weekly column since July 30 of last year.
[ترجمه ترگمان]شاید unbeknown برای شما، بانوی اول از ۳۰ ژوئیه سال قبل یک ستون هفتگی را به هم می زند
[ترجمه گوگل]شاید خانم اول از 30 ژوئیه سال گذشته یک ستون هفتگی را از بین ببرد
7. Unbeknown to you the real motive is to question you in order to undermine your position.
[ترجمه ترگمان]به نظر شما انگیزه واقعی این است که برای خراب کردن موقعیت خود از شما سوال کند
[ترجمه گوگل]انگیزه واقعی شما برای شما این است که شما را به سوءاستفاده از موضع خود سوق دهد
8. Unbeknown to me, Denise had her own plan.
[ترجمه ترگمان] با توجه به من، \"دنیس\" نقشه خودش رو داشت
[ترجمه گوگل]بدون توجه به من، دنیس طرح خودش را داشت
9. You've crept back unbeknown to me.
[ترجمه ترگمان]بدون توجه به من، بی unbeknown
[ترجمه گوگل]شما دوباره به من اطلاع داده اید
10. Thus unbeknown to the competitors, the last valid part of the competition was removed four days before the submission date.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، قبل از تاریخ تحویل، آخرین بخش معتبر رقابت ها چهار روز قبل از تاریخ ارسال حذف شد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب بدون اطلاع قبلی به رقبا، آخرین قسمت معتبر رقابت، چهار روز قبل از تاریخ ارسال، حذف شد
11. Unbeknown to her they had organized a surprise party.
[ترجمه ترگمان]به بیت به او گفت که آن ها یک مهمانی غافلگیر کننده ترتیب داده اند
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که آنها یک حزب تعجب برانگیز داشتند
12. He went there unbeknown to me.
[ترجمه ترگمان]بدون توجه به من به آنجا رفت
[ترجمه گوگل]او به آنجا رفت و به من اطلاع داد
13. His past is ancient and unbeknown just like his true power.
[ترجمه ترگمان]گذشته او کهنه و unbeknown است، درست مانند قدرت واقعی او
[ترجمه گوگل]گذشته او باستانی و غریب درست مثل قدرت واقعی او است
14. He did it unbeknown to us.
[ترجمه ترگمان]بدون توجه به ما این کار را کرد
[ترجمه گوگل]او این را به ما اطلاع داد