کلمه جو
صفحه اصلی

unbelieving


معنی : بی اعتقاد، کافر، بی ایمان، دیر باور، غیر مومن
معانی دیگر : شک دار، بی اطمینان، شکاک، ناباور

انگلیسی به فارسی

بی اعتقاد،کافر،بی ایمان


باور نکردنی، بی ایمان، کافر، غیر مومن، بی اعتقاد، دیر باور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unbelievingly (adv.)
• : تعریف: not believing; doubting; incredulous.
متضاد: believing

• skeptical, incredulous; not adhering to a religious faith
you describe people as unbelieving when they do not believe something that they have been told.

مترادف و متضاد

بی اعتقاد (صفت)
distrustful, mistrustful, incredulous, unbelieving

کافر (صفت)
saracen, unbelieving, ethnic, heathen, impious

بی ایمان (صفت)
unfaithful, faithless, infidel, unbelieving, unbeliever

دیر باور (صفت)
incredulous, unbelieving, sceptical, skeptical

غیر مومن (صفت)
unbelieving, unorthodox

skeptical


Synonyms: agnostic, cynical, disbelieving, distrustful, doubtful, doubting, dubious, freethinking, leery, mistrustful, nonbelieving, not born yesterday, questioning, show-me, suspicious, unconvinced


جملات نمونه

1. She stared at me with unbelieving eyes.
[ترجمه ترگمان]او با چشمان unbelieving به من خیره شد
[ترجمه گوگل]او با چشمان غیر قابل اعتماد به من نگاه کرد

2. She stared at us with unbelieving eyes.
[ترجمه ترگمان]او با چشمان نا امیدی به ما خیره شد
[ترجمه گوگل]او با چشمان کافر به ما نگاه کرد

3. He gazed at the letter, unbelieving.
[ترجمه ترگمان]به نامه خیره شد و باور نکرد
[ترجمه گوگل]او به این نامه نگاه کرد، باور نکردنی

4. He looked at me with unbelieving eyes.
[ترجمه ترگمان]با چشمان نا unbelieving به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با چشمان کافر نگاه کرد

5. He was almost unbelieving of his impossible situation but on principle he didn't allow himself to feel jealous.
[ترجمه ترگمان]او تقریبا باور داشت که وضعیت غیر ممکن او، اما از روی اصل به خودش اجازه نمی دهد که احساس حسادت کند
[ترجمه گوگل]او تقریبا باور نکردنی از موقعیت غیرمنتظره اش بود، اما در اصل او اجازه نداد که احساس حسادت کند

6. Leadership in some is weak, unbelieving and in some cases apostate.
[ترجمه ترگمان]رهبری در برخی موارد مرتد، ناباورانه و در برخی موارد مرتد است
[ترجمه گوگل]رهبری در بعضی از افراد ضعیف، غیر کافر و در بعضی موارد انکار است

7. Mt. 17:17 And Jesus answered and said, O unbelieving and perverted generation!
[ترجمه ترگمان]ام ۱۷: ۱۷ و مسیح پاسخ داد و گفت: ای نا باور نکردنی و فاسد!
[ترجمه گوگل]Mt 17 17 عیسی جواب داد: �نسل کافر و نابخشودنی!

8. But unbelieving Jews stirred up the Gentiles, and made their minds evil affected against the brethren.
[ترجمه ترگمان]اما یهودیان unbelieving the را تکان می دادند و minds را بر ضد برادران تحمیل می کردند
[ترجمه گوگل]اما یهودیان کافر یهودیان را تسخیر کردند و ذهن خود را بر روی برادران آسیب زدند

9. Mother looked me up and down with unbelieving eyes.
[ترجمه ترگمان]مادر سرم را بالا و پایین و پایین نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مادر با چشمان غیر قابل اعتماد به من نگاه کرد

10. Rumor circulated state import restriction shortly however ourselves unbelieving.
[ترجمه ترگمان]این شایعات حاکی از محدودیت واردات دولت در مدت کوتاهی با این حال باور نکردنی است
[ترجمه گوگل]به زودی شایعات در خصوص محدودیت واردات کشور منتشر می شود، اما خودمان باور نکردنی هستیم

11. An unbelieving smile flits on your eyes when I come to you to take my leave.
[ترجمه ترگمان]وقتی برای رفتن به اینجا آمده ام، یک لبخند باور نکردنی در چشمان تو ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]لبخند کافر هنگامیکه من به شما می آیم تا ترکم را ترک کنم، روی چشم شما می نشیند

12. Endless, of the impenitent and unbelieving.
[ترجمه ترگمان]همه چیز بی پایان و باور نکردنی و باور نکردنی بود
[ترجمه گوگل]بی پایان، بی پروا و کافر

13. The joyous unbelieving word sings through the car.
[ترجمه ترگمان]یک کلمه باور نکردنی و نا باور نکردنی در ماشین صدا می کند
[ترجمه گوگل]کلمه ای باور نکردنی از طریق ماشین می شنود

14. An unbelieving smile flits on your eyes when I come to you to take me leave.
[ترجمه ترگمان]وقتی به اینجا آمده ام که مرا از اینجا بیرون ببری، یک لبخند باور نکردنی در چشمان تو ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]لبخند کافر هنگامیکه من به شما می آیم که مرا ترک کنم لبخند بی اعتنا می شود


کلمات دیگر: