کلمه جو
صفحه اصلی

unforgettable


معنی : فراموش نشدنی، از یاد نرفتنی
معانی دیگر : فراموش نکردنی (یا نشدنی)، به یاد ماندنی

انگلیسی به فارسی

فراموش نشدنی، به یاد ماندنی، فراموش نکردنی، از یاد نرفتنی


فراموش نشدنی، از یاد نرفتنی


انگلیسی به انگلیسی

• not capable of being forgotten, not being able to disappear from memory
if something is unforgettable, it is so good or so bad that you are unlikely to forget it.

صفت ( adjective )
مشتقات: unforgettably (adv.)
• : تعریف: not easily forgotten; very memorable.
متضاد: forgettable
مشابه: impressive, memorable

- Seeing our grandchild for the first time was an unforgettable moment.
[ترجمه ترگمان] دیدن نوه اش برای اولین بار یک لحظه فراموش نشدنی بود
[ترجمه گوگل] دیدن اولین نوه ما یک لحظه فراموش نشدنی بود

مترادف و متضاد

فراموش نشدنی (صفت)
red-letter, unforgettable

از یاد نرفتنی (صفت)
unforgettable

memorable


Synonyms: catchy, distinguished, enduring, eventful, exceptional, extraordinary, famous, great, historic, illustrious, important, lasting, meaningful, monumental, notable, noteworthy, not to be forgotten, remarkable, rememberable, remembered, significant, super


جملات نمونه

1. her unforgettable smile
لبخند فراموش نشدنی او

2. we had that summer an unforgettable diet of classical music
در آن تابستان هر روز برنامه ی فراموش نشدنی موسیقی کلاسیک داشتیم.

3. The past can be unforgettable but it must be let go.
[ترجمه ترگمان]گذشته ممکن است فراموش نشدنی باشد، اما باید رها شود
[ترجمه گوگل]گذشته می تواند فراموش نشدنی باشد اما باید برود

4. First love is unforgettable all one is life.
[ترجمه ترگمان]نخستین عشق، فراموش نشدنی است، همه زندگی است
[ترجمه گوگل]عشق اول فراموش نشدنی است، همه زندگی زندگی است

5. Disappear a memory. And leaving is unforgettable memories.
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن یه خاطره و رفتن خاطرات فراموش نشدنی - ه
[ترجمه گوگل]حافظه را از بین ببر و ترک خاطرات فراموش نشدنی است

6. A person thinks unforgettable memories,maybe someone else already forgotten.
[ترجمه ترگمان]کسی فکر می کند که خاطرات فراموش نشدنی، شاید کسی دیگر آن را فراموش کرده باشد
[ترجمه گوگل]یک فرد فکر می کند خاطرات فراموش نشدنی، شاید کسی دیگر در حال حاضر فراموش شده است

7. A visit to Morocco is a truly unforgettable experience.
[ترجمه ترگمان]دیدار مراکش تجربه واقعا فراموش نشدنی است
[ترجمه گوگل]بازدید از مراکش یک تجربه واقعا فراموش نشدنی است

8. The trip had been unforgettable experience for both of us.
[ترجمه ترگمان]سفر برای هردوی ما تجربه فراموش نشدنی بود
[ترجمه گوگل]این سفر تجربه ای فراموش نشدنی برای هر دو ما بوده است

9. Every person stood to applaud his unforgettable act of courage.
[ترجمه ترگمان]هر کسی بر آن بود که آثار فراموش نشدنی خود را در دل تحسین کند
[ترجمه گوگل]هر شخص ایستاد تا اعمال شجاعتش را فراموش کند

10. A visit to the Museum is an unforgettable experience.
[ترجمه ترگمان]دیدار از موزه تجربه فراموش نشدنی است
[ترجمه گوگل]بازدید از موزه یک تجربه فراموش نشدنی است

11. It was a truly unforgettable experience.
[ترجمه ترگمان]این یک تجربه واقعا فراموش نشدنی بود
[ترجمه گوگل]این یک تجربه واقعا فراموش نشدنی بود

12. In Ashdod, there is an unforgettable chance to visit the holy city of Jerusalem.
[ترجمه ترگمان]در Ashdod، یک فرصت فراموش نشدنی برای دیدن شهر مقدس اورشلیم وجود دارد
[ترجمه گوگل]در آشتو، یک فرصت فراموش نشدنی برای بازدید از شهر مقدس اورشلیم وجود دارد

13. Also unplanned but unforgettable is one of the B-17s making a one-wheeled landing.
[ترجمه ترگمان]هم چنین برنامه ریزی نشده اما فراموش نشدنی یکی از هواپیمای B - ۱۷ است که یک فرود یک جانبه انجام می دهد
[ترجمه گوگل]همچنین غیرقابل برنامه ریزی اما فراموش نشدنی یکی از B-17 ها است که یک فرود یک چرخ را ایجاد می کند

14. It was an unforgettable night for the challenger and those fortunate enough to have been at ringside.
[ترجمه ترگمان]یک شب فراموش نشدنی برای شرکت در کنار آن بود و آن قدر خوش شانس بودند که در کنار رینگ کنار رینگ بودند
[ترجمه گوگل]این یک شب فراموش نشدنی برای رقیب و کسانی بود که به اندازه کافی خوش شانسی بودند که در کنار یکدیگر بودند

her unforgettable smile

لبخند فراموش‌نشدنی او


پیشنهاد کاربران

فراموش نشدنی

غیر قابل فراموش کردن

فراموش نشدنی . . . غیر قابل فراموش کردن

Some thing that we cant forget
A visit to Morocco is a truly unforgettable experience


فراموش نشدنی
از یاد نرفتنی
Something We can't forget it

Not forgotten


کلمات دیگر: