1. The specific impact of the greenhouse effect is unknowable.
[ترجمه ترگمان]تاثیر خاص اثر گلخانه ای، غیرقابل شناخت است
[ترجمه گوگل]اثر خاص اثر گلخانه ای قابل تشخیص نیست
2. The words were a faint gargle, unknowable.
[ترجمه ترگمان]کلمات ضعیف و gargle بودند
[ترجمه گوگل]این کلمات گنگ ضعیف بودند، قابل فهم نبودند
3. Nothing can be called unknowable.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز قابل شناخت نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیزی را نمی توان نامش فاش کرد
4. An unknowable, harsh and cruel society had destroyed his father for no apparent reason.
[ترجمه ترگمان]یک جامعه بی رحم، خشن و بی رحم پدرش را به خاطر هیچ دلیل مشخصی از بین برده بود
[ترجمه گوگل]یک جامعه ناشناخته، سخت و بی رحمانه پدرش را نابود کرد و هیچ علت ظاهری نداشت
5. The secrets of the period, hidden and unknowable at the time, have been revealed in the historical conclusion of 19
[ترجمه ترگمان]اسرار این دوره، که در آن زمان پنهان و غیرقابل فهم بود، در نتیجه گیری تاریخی ۱۹ به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]اسرار دوره ای که در آن زمان پنهان و غیر قابل شناخت بود، در نتیجه تاریخی 19 سالگی نشان داده شده است
6. The gap between the now knowable and unknowable is vast.
[ترجمه ترگمان]فاصله بین این اکنون قابل درک و قابل شناخت گسترده است
[ترجمه گوگل]شکاف بین فعل شناختی و غیر قابل شناخت گسترده است
7. Music can name the unnamable and communicate the unknowable.
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند the را نام ببرد و قابل شناخت را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]موسیقی می تواند نامفهوم نامگذاری کند و ارتباط غیر قابل شناختی برقرار کند
8. Music can name the unnameable and communicate the unknowable.
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند the را نام ببرد و قابل شناخت را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]موسیقی می تواند بدون نام و نام خانوادگی نامناسبی را نام ببرد
9. God Himself, however, is absolutely unknowable, unnamable, and innominate.
[ترجمه ترگمان]با این حال، خداوند خودش مطلقا قابل شناخت، unnamable، و innominate است
[ترجمه گوگل]با این حال، خدا خودش کاملا غیر قابل شناخت، غیر قابل فهم و بی معنی است
10. The unknowable - ness of an individual. What does it matter what you say about somebody?
[ترجمه ترگمان]قابل شناخت یک فرد است چه اهمیتی دارد که درباره کسی چه می گویی؟
[ترجمه گوگل]غیر قابل شناختی از یک فرد چه چیزی درباره کسی صحبت می کنید؟
11. Third, investment know - how unknowable and non - replicability.
[ترجمه ترگمان]سوم، سرمایه گذاری - - که تا چه حد قابل شناخت و غیر replicability است
[ترجمه گوگل]سوم، سرمایه گذاری می داند - چگونه غیر قابل شناخت و غیر قابل تکرار بودن
12. Time travel remains as compelling as it is unknowable.
[ترجمه ترگمان]سفر زمان به همان اندازه که قابل شناخت است باقی مانده است
[ترجمه گوگل]سفر زمان باقی می ماند همانطور که قابل تشخیص نیست
13. Furthermore, the unknowable God must be conceived to be an indivisible unity.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، خدای غیرقابل شناخت باید به عنوان یک اتحاد غیرقابل تقسیم تصور شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، خدا شناخته نشده باید درک شود که یک وحدت تقسیم نشده است
14. Any investment in shares is a bet on an unknowable future flow of profits.
[ترجمه ترگمان]هر گونه سرمایه گذاری در سهام، شرط روی جریان یک جریان آتی قابل شناخت در آینده است
[ترجمه گوگل]هر گونه سرمایه گذاری در سهام شرطی بر جریان غیرقابل شناخت جریان سود است
15. Like the Rhine it also marked a boundary for the Romans; beyond it - unknowable nomads!
[ترجمه ترگمان]این سبک نیز مانند راین مرز رومیان را مشخص می کرد؛ آن سوی ماورای آن - nomads غیرقابل شناخت!
[ترجمه گوگل]مانند راین نیز مرز برای رومیان مشخص شده است؛ فراتر از آن - عشایر غیر قابل شناخت!