کلمه جو
صفحه اصلی

unknowable


معنی : جاهل، بی اطلاع، ندانسته، ماورا تجربیات انسانی، ندانستی، غیر قابل ادراک و فهم
معانی دیگر : ندانستنی، غیر قابل درک، نفهمیدنی، unknowing ندانسته

انگلیسی به فارسی

( unknowing ) ندانسته، ماورا تجربیات انسانی، غیرقابل ادراک و فهم، ندانستی، جاهل، بی اطلاع


قابل تشخیص نیست، ندانسته، ماورا تجربیات انسانی، ندانستی، جاهل، بی اطلاع، غیر قابل ادراک و فهم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: not capable of being understood or known.
متضاد: knowable
مشابه: incomprehensible
اسم ( noun )
مشتقات: unknowably (adv.), unknowableness (n.)
• : تعریف: that which is not capable of being understood or known (sometimes prec. by the).

• not able to be known
if you describe something as unknowable, you mean that it is impossible for human beings to know anything about it; a literary word.

مترادف و متضاد

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

بی اطلاع (صفت)
unaware, unwitting, uninformed, unknowable, unknowing

ندانسته (صفت)
uncharted, unknowable, unknowing

ماورا تجربیات انسانی (صفت)
unknowable, unknowing

ندانستی (صفت)
unknowable, unknowing

غیر قابل ادراک و فهم (صفت)
unknowable, unknowing

جملات نمونه

1. The specific impact of the greenhouse effect is unknowable.
[ترجمه ترگمان]تاثیر خاص اثر گلخانه ای، غیرقابل شناخت است
[ترجمه گوگل]اثر خاص اثر گلخانه ای قابل تشخیص نیست

2. The words were a faint gargle, unknowable.
[ترجمه ترگمان]کلمات ضعیف و gargle بودند
[ترجمه گوگل]این کلمات گنگ ضعیف بودند، قابل فهم نبودند

3. Nothing can be called unknowable.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز قابل شناخت نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیزی را نمی توان نامش فاش کرد

4. An unknowable, harsh and cruel society had destroyed his father for no apparent reason.
[ترجمه ترگمان]یک جامعه بی رحم، خشن و بی رحم پدرش را به خاطر هیچ دلیل مشخصی از بین برده بود
[ترجمه گوگل]یک جامعه ناشناخته، سخت و بی رحمانه پدرش را نابود کرد و هیچ علت ظاهری نداشت

5. The secrets of the period, hidden and unknowable at the time, have been revealed in the historical conclusion of 19
[ترجمه ترگمان]اسرار این دوره، که در آن زمان پنهان و غیرقابل فهم بود، در نتیجه گیری تاریخی ۱۹ به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]اسرار دوره ای که در آن زمان پنهان و غیر قابل شناخت بود، در نتیجه تاریخی 19 سالگی نشان داده شده است

6. The gap between the now knowable and unknowable is vast.
[ترجمه ترگمان]فاصله بین این اکنون قابل درک و قابل شناخت گسترده است
[ترجمه گوگل]شکاف بین فعل شناختی و غیر قابل شناخت گسترده است

7. Music can name the unnamable and communicate the unknowable.
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند the را نام ببرد و قابل شناخت را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]موسیقی می تواند نامفهوم نامگذاری کند و ارتباط غیر قابل شناختی برقرار کند

8. Music can name the unnameable and communicate the unknowable.
[ترجمه ترگمان]موسیقی می تواند the را نام ببرد و قابل شناخت را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]موسیقی می تواند بدون نام و نام خانوادگی نامناسبی را نام ببرد

9. God Himself, however, is absolutely unknowable, unnamable, and innominate.
[ترجمه ترگمان]با این حال، خداوند خودش مطلقا قابل شناخت، unnamable، و innominate است
[ترجمه گوگل]با این حال، خدا خودش کاملا غیر قابل شناخت، غیر قابل فهم و بی معنی است

10. The unknowable - ness of an individual. What does it matter what you say about somebody?
[ترجمه ترگمان]قابل شناخت یک فرد است چه اهمیتی دارد که درباره کسی چه می گویی؟
[ترجمه گوگل]غیر قابل شناختی از یک فرد چه چیزی درباره کسی صحبت می کنید؟

11. Third, investment know - how unknowable and non - replicability.
[ترجمه ترگمان]سوم، سرمایه گذاری - - که تا چه حد قابل شناخت و غیر replicability است
[ترجمه گوگل]سوم، سرمایه گذاری می داند - چگونه غیر قابل شناخت و غیر قابل تکرار بودن

12. Time travel remains as compelling as it is unknowable.
[ترجمه ترگمان]سفر زمان به همان اندازه که قابل شناخت است باقی مانده است
[ترجمه گوگل]سفر زمان باقی می ماند همانطور که قابل تشخیص نیست

13. Furthermore, the unknowable God must be conceived to be an indivisible unity.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، خدای غیرقابل شناخت باید به عنوان یک اتحاد غیرقابل تقسیم تصور شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، خدا شناخته نشده باید درک شود که یک وحدت تقسیم نشده است

14. Any investment in shares is a bet on an unknowable future flow of profits.
[ترجمه ترگمان]هر گونه سرمایه گذاری در سهام، شرط روی جریان یک جریان آتی قابل شناخت در آینده است
[ترجمه گوگل]هر گونه سرمایه گذاری در سهام شرطی بر جریان غیرقابل شناخت جریان سود است

15. Like the Rhine it also marked a boundary for the Romans; beyond it - unknowable nomads!
[ترجمه ترگمان]این سبک نیز مانند راین مرز رومیان را مشخص می کرد؛ آن سوی ماورای آن - nomads غیرقابل شناخت!
[ترجمه گوگل]مانند راین نیز مرز برای رومیان مشخص شده است؛ فراتر از آن - عشایر غیر قابل شناخت!

پیشنهاد کاربران

شناخت ناپذیر

ناشناختنی


کلمات دیگر: