کلمه جو
صفحه اصلی

unerring


معنی : بی تردید، اشتباه نشدنی، غیر قابل لغزش، خطا ناپذیر
معانی دیگر : بی اشتباه، بی لغزش

انگلیسی به فارسی

خطا ناپذیر، اشتباه نشدنی، غیر قابل لغزش، بی تردید


unerring، بی تردید، غیر قابل لغزش، خطا ناپذیر، اشتباه نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unerringly (adv.), unerringness (n.)
• : تعریف: making no mistakes; always accurate, correct, or appropriate.
مترادف: faultless, flawless, impeccable, infallible, unfailing
مشابه: accurate, constant, consummate, correct, dead, deadly, dependable, exact, perfect, precise, reliable, steady, true

- I put my trust in her unerring judgment.
[ترجمه ترگمان] من به قضاوت نادرست او اعتماد دارم
[ترجمه گوگل] من اعتماد خود را در قضاوت بی قید و شرط خودم قرار دادم

• not erring, not making mistakes, accurate, unfailingly correct
if someone has an unerring ability to do something, they can always manage to do it.

مترادف و متضاد

بی تردید (صفت)
doubtless, unmistakable, unerring, unassailable

اشتباه نشدنی (صفت)
unequivocal, unerring

غیر قابل لغزش (صفت)
unerring

خطا ناپذیر (صفت)
unerring

accurate


Synonyms: certain, errorless, exact, faultless, impeccable, inerrable, inerrant, infallible, invariable, just, perfect, reliable, sure, true, trustworthy, unfailing


Antonyms: erring, imperfect, inaccurate, mistaken


جملات نمونه

1. the unerring judgement of the surgeon
قضاوت خطا ناپذیر جراح

2. He has an unerring knack of saying the wrong thing.
[ترجمه ترگمان]اون مهارت زیادی برای گفتن یه چیز اشتباه داره
[ترجمه گوگل]او توانایی بی نظیری دارد که می گوید چیزی اشتباه است

3. She has an unerring instinct for people's weak spots.
[ترجمه ترگمان]او غریزه ثابتی نسبت به نقاط ضعف مردم دارد
[ترجمه گوگل]او یک غریزه بی نظیر برای نقاط ضعف مردم است

4. He passes the ball with unerring accuracy.
[ترجمه ترگمان]توپ را با دقت خطاناپذیر رد می کند
[ترجمه گوگل]توپ را با دقت بی نظیر می گذراند

5. He had an unerring instinct for when people were lying to him.
[ترجمه ترگمان]زمانی که مردم به او دروغ می گفتند، غریزه ای unerring داشت
[ترجمه گوگل]او هنگامی که مردم به دروغ گفتن او را غافلگیر می کرد، غریزه ای نداشت

6. He could predict with unerring accuracy what the score would be.
[ترجمه ترگمان]می توانست با دقت unerring پیش بینی کند که نمره چه خواهد بود
[ترجمه گوگل]او می تواند با دقت بی نظیر پیش بینی کند که چه نمره ای خواهد بود

7. She had an unerring instinct for a good business deal.
[ترجمه ترگمان]او غریزه خاصی برای معامله تجاری داشت
[ترجمه گوگل]او یک غریزه بی نظیر برای یک معامله تجاری خوب داشت

8. He danced with an unerring sense of rhythm.
[ترجمه ترگمان]با احساس لغزش ناپذیری می رقصید
[ترجمه گوگل]او با یک احساس بی نظیر ریتم رقصید

9. Thor asked the Lord of the Unerring Spear, who had given an eye for wisdom.
[ترجمه ترگمان]، \"تور\" از لرد \"نیزه unerring\" خواسته که کسی که چشم عقل داشته
[ترجمه گوگل]ثور از پروردگاری از کاپیتان بیگانه خواسته بود که چشمش به خرد است

10. Yet subsequent projects revealed an almost unerring instinct for commercial blackspots.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پروژه های بعدی، یک غریزه کمابیش خطاناپذیر برای blackspots تجاری را نشان می دادند
[ترجمه گوگل]با این حال، پروژه های بعدی نشان داد که یک غریزه تقریبا بی نظیر برای خفاش های تجاری است

11. Snowden's close reasoning and unerring instinct for words were allied with Maxton's humour and Churchill's daring.
[ترجمه ترگمان]استدلال های نزدیک و unerring برای بیان کلمات با خلق و خوی Maxton و شهامت چرچیل متحد بودند
[ترجمه گوگل]استدلال نزدیک اسنودن و غریزه غریزی برای کلمات همگی با طنز مکستون و جادوگری چرچیل بود

12. He has been unerring in his choice of assistants and from all this wisdom the county has benefited enormously.
[ترجمه ترگمان]او در انتخاب دستیاران خود خطاناپذیر بوده و از همه این حکمت و حکمت، این شهرستان به میزان زیادی از آن بهره مند شده است
[ترجمه گوگل]او در انتخاب مأمورینش از او خواسته بود و از همه این عقلانیت، شهرستان به شدت از آن بهره مند شده است

13. His aim was unerring.
[ترجمه ترگمان]هدف او اشتباه بود
[ترجمه گوگل]هدف او unerring بود

14. Yet now I see what an unerring path I followed to Clarisa.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حالا می فهمم که چه مسیری را تا به حال دنبال کردم
[ترجمه گوگل]با این حال اکنون می بینم که یک مسیر بی نظیر من به Clarisa پیوستم

15. An unerring faculty for detecting hypocrisy is one of her most useful attributes.
[ترجمه ترگمان]یک استعداد unerring برای کشف دورویی یکی از مفیدترین صفات او است
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین ویژگی های مفید برای شناسایی ریاکاری است

the unerring judgement of the surgeon

قضاوت خطا‌ناپذیر جراح


پیشنهاد کاربران

بی نقص

دقیق. همیشه درست
an unerring sense of direction


کلمات دیگر: