کلمه جو
صفحه اصلی

unavoidable


معنی : چاره نا پذیر، غیر قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر
معانی دیگر : غیر قابل احتراز، حذر نکردنی، دوری نکردنی

انگلیسی به فارسی

اجتناب ناپذیر، غیر قابل اجتناب، چاره ناپذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unavoidably (adv.), unavoidableness (n.)
• : تعریف: impossible to avoid or escape; inevitable.
مترادف: ineluctable, inescapable, inevitable
متضاد: avoidable
مشابه: certain, compulsory, fated, imperative, inexorable, irresistible, necessary, obligatory, requisite, sure

- The deer jumped right in front of the car and hitting it was unavoidable.
[ترجمه ترگمان] گوزن درست جلوی ماشین پرید و ضربه زد
[ترجمه گوگل] گوزن درست قبل از ماشین پرید و ضربه زدن به آن اجتناب ناپذیر بود

• inescapable, not avoidable, inevitable
if something is unavoidable, it cannot be avoided or prevented.

مترادف و متضاد

چاره نا پذیر (صفت)
indispensable, inevitable, irremediable, ineluctable, inescapable, unavoidable

غیر قابل اجتناب (صفت)
inescapable, unavoidable

اجتناب ناپذیر (صفت)
inevitable, unavoidable

bound to happen


Synonyms: certain, compulsory, fated, impending, ineluctable, ineludible, inescapable, inevasible, inevitable, inexorable, locked up, necessary, obligatory, open and shut, set, sure, unescapable


Antonyms: avoidable, escapable


جملات نمونه

1. unavoidable mistakes
خطاهای احتراز ناپذیر

2. There are now fears that war is unavoidable.
[ترجمه ترگمان]اکنون بیم آن می رود که جنگ اجتناب ناپذیر باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ترس وجود دارد که جنگ اجتناب ناپذیر است

3. She sees exercise primarily as an unavoidable chore.
[ترجمه ترگمان]او ورزش را به عنوان یک کار روزمره غیرقابل اجتناب می داند
[ترجمه گوگل]او ورزش را عمدتا به عنوان کاری غیر قابل اجتناب می بیند

4. Managers said the job losses were unavoidable.
[ترجمه ترگمان]مدیران گفتند که خسارت های شغلی اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]مدیران گفتند که از دست رفتن شغل اجتناب ناپذیر است

5. Under the circumstances, a crash was unavoidable.
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط، یه تصادف اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]در شرایطی، یک تصادف اجتناب ناپذیر بود

6. Recession at the time seemed unavoidable.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان به نظر اجتناب ناپذیر می آمد
[ترجمه گوگل]رکود در آن زمان به نظر من اجتناب ناپذیر بود

7. This latest incident makes his dismissal unavoidable.
[ترجمه ترگمان]این حادثه اخیر، عزل او را اجتناب ناپذیر می کند
[ترجمه گوگل]این آخرین حادثه اخراج او را اجتناب ناپذیر می کند

8. The report claimed that the disaster was wholly unavoidable.
[ترجمه ترگمان]گزارش مدعی شد که فاجعه کام لا اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]این گزارش ادعا کرد که فاجعه کاملا اجتناب ناپذیر است

9. They viewed such methods as a necessary evil, unavoidable yet somehow beneath their dignity.
[ترجمه ترگمان]آن ها این روش ها را به عنوان یک شیطان لازم دیده بودند، ولی با این حال به نحوی از شان شان اجتناب می کردند
[ترجمه گوگل]آنها این روش ها را به عنوان یک شر ضروری مورد توجه قرار دادند، اما اجتناب ناپذیر است، اما به نوعی تحت سلطه شان قرار گرفته است

10. For PEPs this is unavoidable, as the rules stipulate that the investment is made in cash.
[ترجمه ترگمان]برای PEPs این امر غیرقابل اجتناب است، چرا که قوانین تصریح می کنند که سرمایه گذاری به صورت نقدی انجام می شود
[ترجمه گوگل]برای PEPs این اجتناب ناپذیر است، به عنوان قواعد مشخص است که سرمایه گذاری در پول نقد ساخته شده است

11. If it is unavoidable then type out the script in double spacing with bold headings.
[ترجمه ترگمان]اگر اجتناب ناپذیر است، پس از آن تایپ را در فاصله گذاری دوگانه با عنوان های برجسته تایپ کنید
[ترجمه گوگل]اگر این اجتناب ناپذیر باشد، اسکریپت را با فاصله دوبعدی با سربرگ های ضخیم تایپ کنید

12. Playback to the whole class may be unavoidable because of time and space restrictions.
[ترجمه ترگمان]ورود به کل کلاس ممکن است به دلیل محدودیت های زمانی و فضایی اجتناب ناپذیر باشد
[ترجمه گوگل]پخش به تمام کلاس ها ممکن است به علت محدودیت زمان و فضا، اجتناب ناپذیر باشد

13. Yet age does carry an unavoidable handicap.
[ترجمه ترگمان]با این وجود سن این مشکل غیرقابل اجتناب است
[ترجمه گوگل]با این حال سن از دست دادن یک اختلال اجتناب ناپذیر است

14. Where contact was unavoidable their relations were frosted, and formal.
[ترجمه ترگمان]جایی که تماس اجتناب ناپذیر بود روابط آن ها یخ زده و رسمی بود
[ترجمه گوگل]روابط آنها جایی بود که در تماس بود اجتناب ناپذیر بود و رسمی بود

15. There was some unavoidable noise, but not much.
[ترجمه ترگمان]یه سر و صدا اجتناب ناپذیر بود، اما نه زیاد
[ترجمه گوگل]برخی از سر و صدا اجتناب ناپذیر بود، اما نه زیاد

unavoidable mistakes

خطاهای احتراز‌ناپذیر


پیشنهاد کاربران

It is inevitable we will die. It was unavoidable some died in a tsunami
It is inevitable winter will come. It was unavoidable the pass was blocked by snow
It is inevitable the sunset. It was unavoidable the clouds blocked the view
این جملات تفاوت استفاده inevitable & unavoidable رو نشون میده هردو بسیار معنای نزدیکی دارن.

ناگزیر

گریزناپذیر


unavoidable ( adj ) = inevitable ( adj )
به معناهای: حتمی، اجتناب ناپذیر، ناگزیر


کلمات دیگر: