1. behavior unbecoming a lady
رفتاری که در شان یک بانو نیست
2. His conduct was totally unbecoming to an officer in the British armed services.
[ترجمه ترگمان]رفتار او برای یک افسر در خدمات مسلح بریتانیا بسیار زیبنده بود
[ترجمه گوگل]رفتار او به یک افسر در خدمات مسلح انگلیس کاملا غیرممکن بود
3. Any officer who is convicted of conduct unbecoming an officer shall be court-martialled.
[ترجمه ترگمان]هر افسری که به جرم رفتار ناشایست مرتکب جرم شود دادگاهی تشکیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]هر افسری که مجرم شناخته شده است، یک افسر غیرقابل قبول محروم می شود، باید به دادگاه منتقل شود
4. It was thought unbecoming for young ladies to smoke.
[ترجمه ترگمان]برای خانم های جوان نباید سیگار بکشند
[ترجمه گوگل]برای بانوان جوان سیگار نکشید
5. He was accused of conduct unbecoming to an officer.
[ترجمه ترگمان]او متهم به رفتار ناشایست با یک افسر شده بود
[ترجمه گوگل]او متهم به رفتار غیرمنتظره به یک افسر بود
6. She was wearing an unbecoming shade of purple.
[ترجمه ترگمان]رنگ ارغوانی رنگی به تن داشت
[ترجمه گوگل]او یک سایه بی نظیر بنفش پوشید
7. As it was, her flamboyance struck people as unbecoming and her apparent phlegm as not very lovable.
[ترجمه ترگمان]و با توجه به این که لرزش اندامش به اندازه کافی زننده و apparent به نظر می رسید که خیلی دوست داشتنی نبود
[ترجمه گوگل]همانطور که بود، طعم و مزه اش مردم را به عنوان غیرقابل اعتماد و خلط ظاهری او به عنوان بسیار دوست داشتنی نیست
8. It is unbecoming to go on hating an enemy like this once a conflict is over.
[ترجمه ترگمان]اگر از دشمنی با چنین دشمنی نفرت داشته باشی، شایسته نیست که از دشمن متنفر باشی
[ترجمه گوگل]این نکته است که یکبار دشمن را مانند یک نفر از بین ببرد
9. Snyder was charged with conduct unbecoming an officer.
[ترجمه ترگمان]\"اسنایدر\" مسئول رفتار ناشایست بود
[ترجمه گوگل]اسنایدر مجرم شناخته شد
10. Cooperation unbecoming of a professional footballer?
[ترجمه ترگمان]آیا از یک فوتبالیست حرفه ای زیبنده نیست؟
[ترجمه گوگل]همکاری غیرقابلقبول یک فوتبالیست حرفه ای؟
11. Never express anything unbecoming, nor act against the rules moral before your inferiors.
[ترجمه ترگمان]در مقابل زیردستان خود هیچ چیز ناشایسته و زشتی بیان نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]هرگز چیزی غیرمعمول را بیان نکنید و در برابر قوانین اخلاقی پیش از این که مجرمان خود را انجام دهید عمل نکنید
12. She felt that tears were unbecoming and foolish.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که اشک unbecoming و ابلهانه است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که اشک های بی ارزش و احمقانه بود
13. It is utterly unbecoming of him to do such a thing.
[ترجمه ترگمان]این کار به هیچ وجه شایسته این نیست که چنین کاری را انجام دهد
[ترجمه گوگل]این کاملا غیرممکن است که او چنین چیزی را انجام دهد
14. Although not illegal his conduct was unbecoming for a lawyer.
[ترجمه ترگمان]هر چند رفتارش غیر قانونی بود برای یک وکیل
[ترجمه گوگل]اگر چه غیر قانونی بود که رفتار وی برای یک وکیل غیرقابل قبول بود