کلمه جو
صفحه اصلی

vicarial


معنی : قائم مقامی، خلیفهای
معانی دیگر : وابسته به خلیفه

انگلیسی به فارسی

خلیفه ای، وابسته به خلیفه، قائم مقامی


مجارستانی، قائم مقامی، خلیفهای


انگلیسی به انگلیسی

• of or related to vicar; in a substituting capacity

مترادف و متضاد

قائم مقامی (صفت)
vicarial

خلیفه ای (صفت)
vicegerant, vicarial, vicarious


کلمات دیگر: