1. One should try to eliminate all vermin from his or her house.
انسان باید سعی کند همه حشرات موذی را از خانه اش ریشه کن کند
2. Some reptiles eat vermin as their food.
بعضی از خزندگان، حشرات موذی را برای غذا می خوردند
3. Although vermin are not always visible, they probably inhabit every house in the city.
اگرچه جانوران موذی همیشه قابل رؤیت نیستند، اما احتمالا در خانه های شهری وجود دارند
4. he thinks all beggers are vermin
او می پندارد که همه ی گداها انگل هستند.
5. The beds were filthy and full of vermin.
[ترجمه ترگمان]رختخواب ها کثیف و پر از حشرات بود
[ترجمه گوگل]تختخواب کثیف و پر از خرگوش بود
6. He thought all terrorists were vermin and that prison was too good for them.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد همه تروریست ها از جانوران موذی هستند و این زندان برایشان خیلی خوب است
[ترجمه گوگل]او فکر کرد همه تروریست ها جرم و جنایتکار بودند و این زندان برای آنها خیلی خوب بود
7. On farms the fox is considered vermin and treated as such.
[ترجمه ترگمان]در مزارع روباه به عنوان حشره مورد استفاده قرار می گیرد و اینگونه رفتار می شود
[ترجمه گوگل]در مزارع روباه به عنوان حشره شناخته می شود و به همین ترتیب درمان می شود
8. They fumigated the room to kill the vermin.
[ترجمه ترگمان]اونا اتاق رو ضدعفونی کردن تا حشرات رو بکشن
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را برای کشتار مضر ها فوم می کردند
9. Foxes were traditionally regarded as vermin.
[ترجمه ترگمان]Foxes به طور سنتی به عنوان حشره در نظر گرفته می شدند
[ترجمه گوگل]روباه به طور سنتی به عنوان حشره شناخته می شود
10. The room was crawling with vermin.
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از حشرات بود
[ترجمه گوگل]اتاق خزنده با خرگوش بود
11. Where great, wild creatures ranged, the vermin prosper.
[ترجمه ترگمان]جایی که موجودات وحشی و وحشی در آن جمع می شوند، حشرات موفق می شوند
[ترجمه گوگل]جایی که حیوانات بزرگ و وحشی در آن قرار دارند، ریزمغذی ها رونق می گیرند
12. Also invoked against leg disorders and vermin.
[ترجمه ترگمان]همچنین در مقابل اختلالات ساق پا و حشرات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]همچنین در برابر اختلالات پا و مزرعه مورد استفاده قرار می گیرد
13. Vermin, he called them, when she protested at killing a sitting bird.
[ترجمه ترگمان]وقتی در حال کشتن یک پرنده نشست، آن ها را صدا زد
[ترجمه گوگل]Vermin، او به نام آنها، زمانی که او در کشتن یک پرنده نشسته اعتراض کرد
14. Down on your knees, you godless vermin!
[ترجمه ترگمان]بخواب روی زانوهات، ای جانور موذی!
[ترجمه گوگل]پایین زانوهایتان، شما حشرات بی حجاب!
15. Vermin like that should never be allowed near children.
[ترجمه ترگمان]مثل این که هرگز نباید به بچه ها اجازه داده شود
[ترجمه گوگل]هرگز مانند این حشرات نباید در اطراف کودکان مجاز باشد
16. Foxes are considered vermin.
[ترجمه ترگمان]Foxes در مورد جانوران موذی هستند
[ترجمه گوگل]روباه ها به عنوان حشره شناخته می شوند
17. They were the aborigines, vermin by right of law.
[ترجمه ترگمان]ان ها موجودات بومی و جانوران موذی بودند
[ترجمه گوگل]آنها قانون حقوقی هستند که از طریق بذرها و زادآوری ها به سر می برند
18. Vermin don't have to exterminate themselves.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که خودشون را نابود کنن
[ترجمه گوگل]Vermin مجبور به نابودی خود نیست