کلمه جو
صفحه اصلی

vicarious


معنی : خلیفهای، نیابتی، به نیابت قبول کردن، وابسته به خلیفه
معانی دیگر : وابسته به نیابت یا جانشینی، وکالتی، (انجام شده یا تحمل شده به جای شخص دیگر) بلاگردان، (زیست شناسی - وابسته به عملی که یک اندام به جای اندام دیگر و به طور غیر طبیعی انجام می دهد) جایستایی، جانشین

انگلیسی به فارسی

نیابتی، به نیابت قبول کردن، جانشین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: vicariously (adv.), vicariousness (n.)
(1) تعریف: experienced through imagined participation in someone else's actions, sufferings, or the like.

- Listening to his friend's adventures gave him vicarious pleasure.
[ترجمه ترگمان] گوش دادن به ماجراهای دوستش، باعث لذت vicarious شده بود
[ترجمه گوگل] گوش دادن به ماجراهای دوست او به او لذت برده شد

(2) تعریف: done, felt, endured, or the like in place of another person.

(3) تعریف: acting in place of another.

(4) تعریف: occurring in or performed by an organ or part of the body in place of the normal one.

• indirect, through another; performed for or experienced by one person in place of another; substituted, delegated; happening in an unusual part of the body (physiology)
a vicarious pleasure or feeling is one that you experience by watching, listening to, or reading about other people doing something, rather than by doing it yourself.

مترادف و متضاد

خلیفه ای (صفت)
vicegerant, vicarial, vicarious

نیابتی (صفت)
vicarious

به نیابت قبول کردن (صفت)
vicarious

وابسته به خلیفه (صفت)
vicarious

done or felt for, or on behalf of, another


Synonyms: by proxy, commissioned, delegated, deputed, empathetic, eventual, imagined, indirect, pretended, secondary, substituted, substitutional, surrogate, sympathetic


جملات نمونه

1. vicarious menstruation
قاعدگی جایستایی

2. vicarious pleasures
خوشی های نیابتی

3. vicarious powers
اختیارات نیابتی

4. vicarious punishment
تنبیه شدن به جای شخص دیگر

5. The reader of adventure stories wants romance and vicarious excitement.
[ترجمه ترگمان]خواننده داستان های ماجراجویانه خواستار عشق و هیجان جانشین شده می باشد
[ترجمه گوگل]خواننده داستان های ماجراجویی می خواهد عاشقانه و هیجان مجردی باشد

6. He gets vicarious thrills from watching people bungee jumping.
[ترجمه ترگمان]او به طور غیر مستقیم از تماشای افرادی که به طور bungee در حال پریدن هستند، به هیجان می افتد
[ترجمه گوگل]او از تماشای تماشای مردم پرش با هلی کوپتر لذت می برد

7. They get a vicarious thrill from watching motor racing.
[ترجمه ترگمان]از تماشای مسابقه ماشین هیجان vicarious به دست می آورند
[ترجمه گوگل]آنها از تماشای مسابقه موتور، هیجان انگیز هستند

8. He gained vicarious pleasure from watching people laughing and joking.
[ترجمه ترگمان]از تماشای خنده و شوخی مردم لذت می برد
[ترجمه گوگل]او از تماشای مردم خنده و شوخی لذت برد

9. He got a vicarious thrill out of watching his son score the winning goal.
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به هدف برنده شدن پسرش، هیجان vicarious را از دست داد
[ترجمه گوگل]او از هیجان ناشی از تماشای گل زنی گل زد

10. This takes me into atonement as vicarious love.
[ترجمه ترگمان]این من رو به کفاره عشق vicarious میبره
[ترجمه گوگل]این من را به عنوان تمسخر به عنوان عشق مجرد می برد

11. Yet, increasingly, vicarious experience via film, video and music is a substitute for civic life and community.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تجربه جانشین شده از طریق فیلم، ویدئو و موسیقی، جایگزین زندگی مدنی و جامعه است
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور فزاینده، تجربیات داوطلبانه از طریق فیلم، ویدئو و موسیقی جایگزین زندگی مدنی و جامعه است

12. The writer is engaged in a kind of vicarious interaction with a presumed reader and anticipates and provides for likely reactions.
[ترجمه ترگمان]نویسنده در نوعی تعامل جانشین شده با یک خواننده فرضی و پیش بینی واکنش های احتمالی درگیر است
[ترجمه گوگل]نویسنده در نوع خاصی از تعامل پیوسته با خواننده معتبر مشغول به کار است و پیش بینی می کند و واکنش های احتمالی را فراهم می کند

13. It enable us to dabble in vicarious vice and to sit in smug judgement on the result.
[ترجمه ترگمان]این کار ما را قادر می سازد تا در جانشین جانشین خود بازی کنیم و در نتیجه در قضاوت خود قضاوت کنیم
[ترجمه گوگل]این امر ما را قادر میسازد تا در معاون انحصارطلبی و در نتیجه قضاوت در مورد محکومیت شرکت کنند

14. Many people enjoyed the vicarious thrill of military victory.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از هیجان آشکار پیروزی نظامی لذت بردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از هیجان پیاپی پیروزی نظامی برخوردار بودند

15. Vicarious performance of a personal contract will not discharge the vendor nor bind the customer.
[ترجمه ترگمان]عملکرد vicarious یک قرارداد شخصی، فروشنده را اخراج نمی کند و نه مشتری را متعهد می کند
[ترجمه گوگل]عملکرد ممتاز یک قرارداد شخصی فروشنده را تخریب نخواهد کرد و مشتری را درگیر نخواهد کرد

16. Their owners glory in their pets' vicarious tie to Nature.
[ترجمه ترگمان]صاحبان آن ها به عنوان حیوان خانگی خود به طبیعت افتخار می کنند
[ترجمه گوگل]صاحبان آنها در حیوان خانگی حیوانات خانگی خود را شگفت زده می کنند

17. Mothers often get some vicarious pleasure from their children's success.
[ترجمه ترگمان]مادران اغلب از موفقیت فرزندانشان خوشحال می شوند
[ترجمه گوگل]مادران اغلب از موفقیت فرزندانشان لذت می برند

vicarious powers

اختیارات نیابتی


vicarious punishment

تنبیه شدن به جای شخص دیگر


vicarious pleasures

خوشی‌های نیابتی


vicarious menstruation

قاعدگی جانشینی


پیشنهاد کاربران

نیابتی


عاریتی

چو عضوی بدرد آورد روزگاز دگر عضوها را نماند قرار
احساس ( خوب یا بد ) فردی که خود را بجای فرد دیگری تصور کند

vicarious responsibility
مسئولیت غیرمستقیم.

vicarious experiment
تجربه غیرمستقیم ( empathise ) .

اکتسابی

adjective
: experienced or felt by watching, hearing about, or reading about someone else rather than by doing something yourself
◀️a vicarious experience
◀️vicarious joy/suffering
◀️a vicarious thrill
- vicarious powers
- اختیارات نیابتی
- vicarious punishment
- تنبیه شدن به جای شخص دیگر
- vicarious pleasures
- خوشی های نیابتی
- vicarious menstruation
- قاعدگی جانشینی


کلمات دیگر: