کلمه جو
صفحه اصلی

unencumbered


معنی : سبکبار

انگلیسی به انگلیسی

• not encumbered

مترادف و متضاد

سبکبار (صفت)
carefree, unencumbered, lightly loaded, disburdened, disencumbered, light-hearted

جملات نمونه

1. Dole now joins the ranks fo the unencumbered.
[ترجمه ترگمان]! دول \"حالا به صف\" the \"می پیونده\"
[ترجمه گوگل]Dole در حال حاضر به صفوف بیقراری می پیوندد

2. Ellen, unencumbered with luggage, had already reached Wavebreaker and taken two plastic fenders from a locker.
[ترجمه ترگمان]الن، بدون اثاثیه، از قبل به Wavebreaker رسیده بود و دو گل گیر پلاستیکی را از قفسه بیرون آورده بود
[ترجمه گوگل]الن، بدون تجمع، قبلا به Wavebreaker رسیده بود و دو پیست پلاستیکی را از یک قفسه گرفته بود

3. Unencumbered with material possessions or human relationships.
[ترجمه ترگمان]ارتباط با اشیا مادی و یا روابط انسانی
[ترجمه گوگل]بدون محاصره دارایی های مادی یا روابط انسانی

4. They are unencumbered by the accumulated legacies of their rivals.
[ترجمه ترگمان]آن ها از میراث انباشته رقبای خود فارغ هستند
[ترجمه گوگل]آنها توسط بقایای انباشته رقبای خود محاصره می شوند

5. I envied that young my youth, carefree, unencumbered, non - trouble - free brain.
[ترجمه ترگمان]من به آن جوان جوان، بی خیال، unencumbered، بدون دردسر و عاری از دردسر رشک بردم
[ترجمه گوگل]من جوان جوانم را غمگین کردم، مغرور و بدون هیچ مشکلی، بدون دردسر

6. Trading can be characterized as a pure, unencumbered personal choice with an immediate outcome.
[ترجمه ترگمان]تجارت می تواند به عنوان یک انتخاب شخصی بدون unencumbered با یک پیامد آنی مشخص شود
[ترجمه گوگل]بازرگانی را می توان به عنوان یک انتخاب شخصی خالص و بدون محدودیت با یک نتیجه فوری توصیف کرد

7. I felt my own life unencumbered with fancy technology, was in parallel to theirs.
[ترجمه ترگمان]من دوران کودکی خود را با فن آوری تجملی احساس می کردم، موازی با آن ها بودم
[ترجمه گوگل]من زندگی خودم را بدون تردید با تکنولوژی فانتزی احساس کردم، به طور موازی با آنها بود

8. Since online teachers are unencumbered by much of the disciplinary and bureaucratic nonsense of brick-and-mortar schools, they can devote far more time to actual instruction.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که معلمان آنلاین در حد بسیاری از قوانین انضباطی و اداری مدارس آجر و ملات، فارغ هستند، می توانند زمان بسیار بیشتری را صرف آموزش واقعی کنند
[ترجمه گوگل]از آنجائیکه مدرسان آنلاین به دلیل بسیاری از مزخرفات انضباطی و بوروکراتیک مدرسه آجر و ملات، اغلب وقت بیشتری برای آموزش واقعی اختصاص می دهند

9. Unencumbered capital would flow to its most productive use, boosting economic growth and improving welfare.
[ترجمه ترگمان]سرمایه Unencumbered به مفیدترین استفاده خود جریان خواهد یافت، رشد اقتصادی و بهبود رفاه را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سرمایه بدون سرمایه به استفاده مولدترین آن، رشد اقتصادی و بهبود رفاه خواهد رسید

10. Your heart line, unencumbered . . .
[ترجمه ترگمان] قلب قلبت
[ترجمه گوگل]خط قلب شما، بدون محاصره

11. The carrying no longer caused a strain, and his right hand could hold the pen unencumbered by other duties.
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل دیگر موجب فشار و فشار نبود و دست راستش می توانست the را با unencumbered دیگر حفظ کند
[ترجمه گوگل]حمل و نقل دیگر باعث فشار و دست راست او می تواند نگه داشتن قلم بدون محاصره دیگر وظایف

12. It was where you could be unlicensed, where you could be anonymous, unencumbered, no past, free.
[ترجمه ترگمان]اونجا جایی بود که می تونستی بدون مجوز، بدون anonymous، بدون هیچ گذشته ای، آزاد باشی
[ترجمه گوگل]این جایی بود که شما می توانید بدون مجوز، که در آن شما می توانید ناشناس، unencumbered، هیچ گذشته، رایگان

13. The winners in 199 1980, 1976 and 1968 were unencumbered by political duties as federal officeholders in the national spotlight.
[ترجمه ترگمان]برندگان در ۱۹۹ فرد در سال ۱۹۸۰، ۱۹۷۶ و ۱۹۶۸ از وظایف سیاسی به عنوان مقامات دولتی فدرال در کانون توجه ملی فارغ شدند
[ترجمه گوگل]برندگان در سال های 1980، 1976 و 1968 از وظایف سیاسی به عنوان مسئولان فدرال در مرکز توجه ملی محروم شدند

14. On the contrary, they first cultivated the thin but unencumbered soil on top of the hills.
[ترجمه ترگمان]بلکه بر عکس، نخستین خاک thin را در بالای تپه ها پرورش داده بودند
[ترجمه گوگل]برعکس، آنها ابتدا خاک نازک اما بی روح را در بالای تپه ها کشتند

پیشنهاد کاربران

غیرمزاحم

ایمن و بدون مانع

بی قیدوبند

بدون سختی و مانع

بدون تکلف

آزاد ، رها.

بی عار و بی درد

آزادانه

با خیال راحت

سبک بال

Free
دارای وقت آزاد


کلمات دیگر: