کلمه جو
صفحه اصلی

ventricle


معنی : بطن
معانی دیگر : (جانورشناسی - کالبدشناسی) شکمچه، کاواکچه، شکم، شکمچه مغز، حفره

انگلیسی به فارسی

بطن، شکم، (کالبدشناسی) شکمچه مغز، حفره


بطن، شکم، شکمچه مغز، حفره


انگلیسی به انگلیسی

• cavity in an organ or a body; one of the two main chambers of the heart; any of the four cavities of the brain
a ventricle is a chamber of the heart that pumps blood to the arteries; a medical term.
a ventricle is also one of the four main cavities of the brain; a medical term.

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of the lower chambers of the heart, which receive blood from the atria.

(2) تعریف: one of the hollow cavities of the brain.

مترادف و متضاد

بطن (اسم)
abdomen, womb, ventricle, stomach, venter

جملات نمونه

1. Spiralling leg fractures, cysts, ventricle failure also saw her whisked into the operating theatre.
[ترجمه ترگمان]شکستگی ساق پا، cysts، شکست ونتریکل نیز او را به سرعت به اتاق عمل تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]شکستگی های پا، کیست ها، شکستگی بطن راست نیز به نظر می رسید او را به تئاتر عملی می رساند

2. For the single ventricle, early surgical intervention is required to prevent pulmonary congestion and severe cyanosis .
[ترجمه ANA] برای تک بطنی ( قلب با یک بطن ) مداخله جراحی زودهنگام برای ممانعت از احتقان ریه و سیانوز شدید نیاز است.
[ترجمه ترگمان]برای بطن مجرد، مداخله زودرس جراحی برای جلوگیری از گرفتگی ریوی و cyanosis شدید لازم است
[ترجمه گوگل]برای بطن تنها، مداخله زودهنگام جراحی برای جلوگیری از احتقان ریوی و سیانوز شدید ضروری است

3. Sections from the left ventricle showed diseased tissue.
[ترجمه ترگمان]بخش هایی از بطن چپ بافت بیمار را نشان دادند
[ترجمه گوگل]بخش هایی از بطن چپ بافت بیمار را نشان دادند

4. The right ventricle uses the pulmonary valve to help move blood into the pulmonary arteries.
[ترجمه ترگمان]بطن راست از دریچه ریوی برای کمک به انتقال خون به شریان های ریوی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]بطن راست از شیر ریوی برای کمک به انتقال خون به شریان ریوی استفاده می کند

5. The aorta is moved from the right ventricle to its normal position over the left ventricle.
[ترجمه ترگمان]آئورت از بطن راست به وضعیت عادی خود در بطن چپ منتقل می شود
[ترجمه گوگل]آئورت از بطن راست به موقعیت نرمال خود بر بطن چپ منتقل می شود

6. Most diverticula arise from left ventricle, more rarely from right ventricle, or both.
[ترجمه ترگمان]اکثر diverticula از بطن چپ به ندرت از بطن راست یا هر دو به وجود می آیند
[ترجمه گوگل]بیشتر دیورتیکولا از بطن چپ بوجود می آید، به ندرت از بطن راست یا هر دو

7. The implanted pump sits in the left ventricle, the largest chamber of the heart.
[ترجمه ترگمان]پمپ implanted در بطن چپ، بزرگ ترین اتاق قلب قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]پمپ اعمال شده در بطن چپ، بزرگترین محفظه قلب، نشسته است

8. The lateral ventricle, which would contain a choroid plexus cyst, is displaced laterally by the cyst.
[ترجمه ترگمان]بطن افقی که حاوی یک کیست choroid است به طور جانبی توسط کیست جابجا می شود
[ترجمه گوگل]بطن جانبی، که حاوی یک کیست سیتوپلاسم کورئید است، توسط کیست بطن چپ جابجا می شود

9. The Volumetric Analysis of Left Ventricle and Left Atrium of. Normal Subjects using Cine Magnetic Resonance Imaging.
[ترجمه ترگمان]تحلیل Volumetric of چپ و دهلیز چپ موضوعات عادی با استفاده از تصویرسازی تشدید مغناطیسی مغناطیسی
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل حجمی بطن چپ و دهانه چپ افراد عادی با استفاده از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی سینوسی

10. The left ventricle uses the aortic valve to do the same for aorta.
[ترجمه ترگمان]بطن چپ از دریچه آئورتی برای انجام مشابه آئورت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]بطن چپ از دریچه آئورت برای انجام یکسان برای آئورت استفاده می کند

11. When your heart's right ventricle fills with blood, it contracts ( ventricular systole ).
[ترجمه ترگمان]وقتی بطن راست قلب شما خون را پر می کند، منقبض می شود (ventricular systole)
[ترجمه گوگل]هنگامی که بطن راست قلب شما خون را پر می کند، قرارداد (سیستول بطنی) قراردارد

12. Specimens for examination were taken from the anterior side of the left ventricle from each heart.
[ترجمه ترگمان]نمونه ها برای معاینه از طرف جلویی بطن چپ از هر قلب گرفته شدند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی برای بررسی از طرف قشر بطن چپ از هر قلب گرفته شد

13. It had penetrated the chest wall from the front, and pierced the left ventricle of the heart.
[ترجمه ترگمان]قلب چپ قلب را سوراخ کرده بود و قلب چپ قلب را سوراخ کرده بود
[ترجمه گوگل]آن را از دیواره قفسه سینه نفوذ کرده بود و بطن چپ قلب را سوراخ می کرد

14. A post-mortal blood clot lay like a burgundy slug in the left ventricle.
[ترجمه ترگمان]یه لخته خون سالم مثل یه گلوله قرمز توی بطن چپ خوابیده
[ترجمه گوگل]یک لخته خون پس از مرگ، مانند یک شکم بوروندی در بطن چپ قرار دارد

پیشنهاد کاربران

میان مغز

بطن ( اناتومی )

بطن مغزی


کلمات دیگر: