کلمه جو
صفحه اصلی

unearth


معنی : حفاری کردن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن
معانی دیگر : آشکار کردن، افشا کردن، آفتابی کردن، برملا کردن، (از زیر خاک) درآوردن

انگلیسی به فارسی

از زیرخاک در آوردن، افتابی کردن، از لانه بیرون کردن، از زیر درآوردن، حفاری کردن


بیرون آمدن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن، حفاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unearths, unearthing, unearthed
(1) تعریف: to dig up out of, or as if out of, the earth.
مترادف: excavate, mine, shovel
مشابه: dig, disinter, exhume, quarry

(2) تعریف: to uncover or reveal, as by searching.
مترادف: dig out, search, uncover
مشابه: discover, expose, find, locate, reveal, rummage, trace

- The scattered bookkeeper finally unearthed his client's expense sheet.
[ترجمه ترگمان] دفتردار پراکنده شده در نهایت برگه هزینه مشتری خود را کشف کرد
[ترجمه گوگل] کتابفروشی پراکنده در نهایت ورق هزینه مشتری خود را کشف کرد

• dig up, excavate; uncover, discover
if you unearth something that is hidden or secret, you discover it.

مترادف و متضاد

Synonyms: ascertain, bring to light, catch on, delve, determine, discover, disinter, dredge up, excavate, exhibit, exhume, expose, ferret, find, find out, hear, hit upon, learn, reveal, root, see, see the light, show, spark, spotlight, strike, stumble on, turn up, unbury, uncover, uproot


Antonyms: bury


dig up


حفاری کردن (فعل)
excavate, unearth

از زیرخاک در اوردن (فعل)
unearth

از لانه بیرون کردن (فعل)
unearth

افتابی کردن (فعل)
unearth

از زیر دراوردن (فعل)
unearth

جملات نمونه

to unearth a plot

توطئه‌ای را افشا کردن


1. The digging of the scientists unearthed a buried city.
حفاری دانشمندان,شهر مدفون شده ای را از زیر خاک بیرون کشید

2. A plot to defraud the investors was unearthed by the F. B. I.
توطئه ی کلاهبرداران از سرمایه گذاران توسط اف بی آی کشف شد

3. The museum exhibited the vase which had been unearthed in Greece.
موزه, گلدانی را در یونان از زیر خاک بیرون آورده شده بود به نمایش گذاشت

4. to unearth a plot
توطئه ای را افشا کردن

5. Farmers still sometimes unearth human bones here.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان هنوز گاهی استخوان های انسان را از خاک بیرون می اورند
[ترجمه گوگل]کشاورزان هنوز گاهی استخوان های انسانی را در اینجا می یابند

6. His job is to unearth bodies, attach names to their bones and return the remains to their families.
[ترجمه ترگمان]وظیفه او این است که اجساد را از خاک بیرون بیاورند و نام خود را به استخوان های آن ها وصل کنند و بقایا را به خانواده هایشان باز گردانند
[ترجمه گوگل]کار او این است که بدنها را بیرون بیاورند، اسم ها را به استخوان های خود اضافه کنند و بقیه را به خانواده های خود برگردانند

7. Yet Flemish farmers still unearth unexploded ordnance nearly every day.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، کشاورزان فلاندری هنوز تقریبا هر روز مهمات عمل نکرده را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]با این حال، کشاورزان فلاندری تقریبا هر روز از جنگ افزارهای انفجاری بیرون می روند

8. Unearth them the following winter, remove all the rooted stems for transplanting and cut off any that have failed to root.
[ترجمه ترگمان]در زمستان بعدی به آن ها ضربه بزنید، تمام ساقه های ریشه را برای پیوند زدن و قطع کردن هر گونه که در ریشه نباشد، از بین ببرید
[ترجمه گوگل]زمستان های زیر زمینی را بیرون بکشید، ساقه های ریشه ای را برای پیوند برداشته و هرکدام از آنها را ریشه کن نکنید

9. To unearth the last of the bodies may take a fortnight.
[ترجمه ترگمان]برای پیدا کردن آخرین جسد ممکن است دو هفته طول بکشد
[ترجمه گوگل]برای کشف آخرین بدن ممکن است دو هفته طول بکشد

10. The Kremlin found PWC's failure to unearth any flaws in Yukos's accounts irksome.
[ترجمه ترگمان]کرملین به شکست پی دبلیو پی برد تا هر گونه نقص در حساب های s را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]کرملین موفق به شکست PWC برای رفع هر گونه نقص در حسابهای یوگوس شد

11. Court decision defendant Mr. Wen will unearth underground backfill, restores the original condition.
[ترجمه ترگمان]آقای ون، متهم به حکم دادگاه، backfill زیرزمینی را از خاک بیرون خواهد آورد و وضعیت اصلی را بازسازی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آقای ون، متهم به دادگاه، از فرآورده های زیرزمینی بیرون می آید، شرایط اصلی را بازسازی می کند

12. Some reckon its failure to unearth masses of new information is down to a mix of mendacious reticence on the part of key witnesses and the pusillanimity of their inquisitors.
[ترجمه ترگمان]برخی عقیده دارند که شکست آن ها برای آشکار ساختن انبوه اطلاعات جدید به ترکیبی از خاموشی mendacious در بخشی از شاهدان کلیدی و اعضای دستگاه تفتیش افکار آن ها بستگی دارد
[ترجمه گوگل]برخی بر این باورند که ناکامی در رها کردن توده های اطلاعات جدید، به دلیل مخلوطی از عدم اطمینان دروغین در مورد شاهدان کلیدی و شبهه ای از خبرنگاران آنها است

13. Archaeologists unearth part of ancient Egyptian university.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان بخشی از دانشگاه باستانی مصر را کشف کردند
[ترجمه گوگل]باستان شناسان بخشی از دانشگاه باستان مصری را فرا می گیرند

14. I've asked Shirley to see what she can unearth on them.
[ترجمه ترگمان]از \"شرلی\" خواستم تا ببینه چه بلایی سرشون میاد
[ترجمه گوگل]من از شیری خواسته ام تا ببینم او چه چیزی می تواند بر آنها بیفزاید

15. You will unearth a whole new history.
[ترجمه ترگمان]کل تاریخ جدید رو کشف خواهی کرد
[ترجمه گوگل]شما یک تاریخ کاملا جدید را از بین می برید

16. This article aims to unearth the surpassing imagination exhibited through the poems by William Blake, which is not in the least inferior to that created by the "Lake Poets".
[ترجمه ترگمان]این مقاله به دنبال آشکار ساختن تصورات تخیلی که از طریق اشعار ویلیام بلیک به نمایش گذاشته شده، که در کم تر از آنچه توسط \"شاعران لیک\" خلق شده است، به نمایش گذاشته نشده است
[ترجمه گوگل]این مقاله با هدف تخریب تخیل فوق العاده ای که از طریق اشعار ویلیام بلیک نشان داده می شود، که حداقل در مقایسه با آنچه که توسط 'شاعران دریاچه' ایجاد نشده است

17. Will it unearth anything new, or valuable?
[ترجمه ترگمان]چیز جدیدی به دست خواهد آمد، یا با ارزش؟
[ترجمه گوگل]آیا آن چیزی جدید یا ارزشمند را از بین می برد؟

پیشنهاد کاربران

برملا کردن، پی بردن، واکاوی

پی پردن

زیر خاکی

کشف، فهمیدن

واکاوی کردن ( گذشته. . . )

۱. حفر کردن
۲. کشف کردن
۳. پی بردن
۴. از زیر خاک بیرون کشیدن


کلمات دیگر: