1. greed has undone many great men
آز بسیاری از مردان را نابود کرده است.
2. what's done cannot be undone
تیر رها شده را نمی توان برگرداند،آب ریخته را نمی توان به جوی برگرداند
3. What is done cannot be undone.
[ترجمه ترگمان]کاری که انجام می شود را نمی توان ناتمام گذاشت
[ترجمه گوگل]چه کاری انجام می شود نمی تواند لغو شود
4. Take honour from me and my life is undone.
[ترجمه ترگمان]به من افتخار بدهید و زندگی من نابود خواهد شد
[ترجمه گوگل]از من خواسته شود و زندگی ام را متوقف کنم
5. One of these buttons has come undone .
[ترجمه ترگمان]یکی از این دکمه ها کاملا خراب شده است
[ترجمه گوگل]یکی از این دکمه ها لغو شده است
6. The top button of his shirt was undone.
[ترجمه ترگمان]دکمه بالای پیراهنش از بین رفت
[ترجمه گوگل]دکمه بالا پیراهنش را قطع کرد
7. Overdone is worse than undone.
[ترجمه ترگمان]overdone بدتر از undone
[ترجمه گوگل]Overdone بدتر از بازخورد است
8. The screws can be undone by hand.
[ترجمه ترگمان]پیچ ها میتونه با دست نابود بشه
[ترجمه گوگل]پیچ را می توان با دست لغو کرد
9. My button's come undone again.
[ترجمه ترگمان]دکمه من دوباره باز شده
[ترجمه گوگل]دکمه من دوباره بیرون آمد
10. He had undone the buttons of his shirt, exposing an unsightly expanse of white flesh.
[ترجمه ترگمان]دکمه های پیراهنش را باز کرده بود و پهنه وسیعی از گوشت سفید را نمایان می ساخت
[ترجمه گوگل]او دکمه های پیراهن او را نابود کرده بود، در معرض گستره ناخوشایند گوشت سفید
11. We left the washing-up undone and went out for the day.
[ترجمه ترگمان]ما the رو ترک کردیم و برای روز رفتیم بیرون
[ترجمه گوگل]ما از تمیز کردن خارج شدیم و روز را ترک کردیم
12. The evil that he did can never be undone.
[ترجمه ترگمان] شیطانی که اون هیچ وقت نمی تونه نابود بشه
[ترجمه گوگل]بد که هرگز نتوانست آن را رد کند
13. In the end, Othello is undone by his jealousy.
[ترجمه ترگمان]سرانجام اتللو شکسته می شود
[ترجمه گوگل]در پایان، اتللو توسط حسادتش عقب می افتد
14. The stitching along my coat hem is coming undone.
[ترجمه ترگمان]دوخت و دوز روی لبه کتم خراب شد
[ترجمه گوگل]دوختن در امتداد کت من به پایان رسیده است