کلمه جو
صفحه اصلی

virtual


معنی : واقعی، مجازی، موجود بالقوه، تقدیری
معانی دیگر : بالقوه، ذاتی، تقریبی، کمابیشی، (کامپیوتر) مجازی، نمودین، معنوی

انگلیسی به فارسی

مجازی، معنوی، موجود بالقوه، تقدیری


مجازی، واقعی، موجود بالقوه، تقدیری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: being or resulting in effect but not precisely in fact.
متضاد: actual
مشابه: essential, implicit, practical, tacit

- They had only known each other for a week before the wedding, so they were virtual strangers.
[ترجمه مهدی حیدرهائی] آنها تنها یک هفته پیش از ازدواج با هم آشنا شده بودند، بنابراین در واقع غریبه بودند.
[ترجمه ترگمان] آن ها فقط یک هفته قبل از عروسی یکدیگر را می شناختند، بنابراین آن ها غریبه بودند
[ترجمه گوگل] آنها فقط یک هفته قبل از عروسی یکدیگر را شناختند، بنابراین آنها غریبه های مجازی بودند
- By not defending herself in court, the accused woman gave a virtual admission of guilt.
[ترجمه Fara212] زن متهم با عدم دفاع از خود در دادگاه، تقریبا ( تاحدودی ) به جرمش اقرار کرد.
[ترجمه ترگمان] زن متهم در دفاع از خود در دادگاه اعتراف مجازی به گناه کرد
[ترجمه گوگل] با دفاع از خود در دادگاه، زن متهم پذیرش مجازات گناه را پذیرفت
- The public's virtual ignorance of political matters in this city makes corruption more likely.
[ترجمه Fara212] جهل نسبی ( تقریبی ) عمومی مردم این شهر نسبت به موضوعات سیاسی، فساد را بسیار محتمل میکند.
[ترجمه ترگمان] بی خبری مجازی عمومی از مسائل سیاسی در این شهر به احتمال زیاد منجر به فساد می شود
[ترجمه گوگل] نادیده گرفتن مجازات عمومی مسائل سیاسی در این شهر باعث فساد بیشتر میشود

• being such in power or effect though not formally recognized; imaginary, hypothetical; computer simulated
computerized representation of an actual object (computers)

virtual also means that something has all the effects and consequences of a particular thing, but is not officially recognized as being that thing.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مجازی - فرضی
[کامپیوتر] مجازی
[برق و الکترونیک] مجازی
[نساجی] مجازی - غیر واقعی
[ریاضیات] حقیقی، واقعی

مترادف و متضاد

واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

مجازی (صفت)
translative, allegorical, figurative, virtual, implicit, figural, tropologic, idiomatic

موجود بالقوه (صفت)
virtual

تقدیری (صفت)
virtual

in essence


Synonyms: basic, constructive, essential, fundamental, implicit, implied, in all but name, in conduct, indirect, in effect, in practice, potential, practical, pragmatic, tacit, unacknowledged


Antonyms: actual, authentic, real


جملات نمونه

1. virtual address
نشانی مجازی

2. virtual memory
حافظه ی مجازی

3. virtual reality
واقعیت مجازی

4. her resignation is a virtual certainty
استعفای او تقریبا محقق است.

5. the emperor's wife had become the virtual ruler of the country
زن امپراطور فرمانروای واقعی کشور شده بود.

6. Journalists said there was a virtual news blackout about the rally.
[ترجمه مهاجر] روزنامه نگاران گفتند که این تظاهرات تقریبا در سکوت خبری برگزار شد
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران گفتند که خاموشی واقعی خبری در مورد تظاهرات وجود دارد
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران گفتند که در مورد این تظاهرات خبری خبری مجازی وجود دارد

7. Argentina came to a virtual standstill while the game was being played.
[ترجمه ترگمان]در حالی که بازی در حال پخش بود، آرژانتین به حالت تعطیل درآمد
[ترجمه گوگل]آرژانتین در حالی که بازی در حال بازی بود متوقف شد

8. The country was sliding into a state of virtual civil war.
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال سقوط در وضعیت جنگ داخلی مجازی بود
[ترجمه گوگل]کشور به حالت جنگ داخلی مجازی کشید

9. He was the virtual leader of the movement.
[ترجمه ترگمان]او رهبر واقعی جنبش بود
[ترجمه گوگل]او رهبر مجازی جنبش بود

10. It's a virtual certainty that petrol will go up in price.
[ترجمه ترگمان]این یک قطعیت مجازی است که بنزین به قیمت بالا خواهد رفت
[ترجمه گوگل]این یک اطمینان مجازی است که بنزین در قیمت بالا خواهد رفت

11. The company has a virtual monopoly in this area of trade.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در این زمینه تجارت انحصاری دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت یک انحصار مجازی در این زمینه تجارت دارد

12. The company has a virtual monopoly in world markets.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در بازارهای جهانی انحصار مجازی دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت یک انحصار مجازی در بازارهای جهانی دارد

13. Car ownership is a virtual necessity when you live in the country.
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما در این کشور زندگی می کنید، مالکیت خودرو یک ضرورت مجازی است
[ترجمه گوگل]مالکیت خودرو هنگامی که شما در کشور زندگی می کنید یک نیاز مجازی است

14. Without a wheelchair, she is a virtual prisoner in her own home.
[ترجمه ترگمان]بدون ویلچر اون یه زندانی مجازی در خونه - ش هست
[ترجمه گوگل]بدون صندلی چرخدار، او یک زندانی مجازی در خانه خودش است

15. A virtual state of war exists between the two countries.
[ترجمه ترگمان]یک حالت مجازی از جنگ بین دو کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک کشور مجازی جنگ بین دو کشور وجود دارد

16. He married a virtual stranger.
[ترجمه ترگمان]با یه غریبه ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]او با یک غریبه مجازی ازدواج کرد

The emperor's wife had become the virtual ruler of the country.

زن امپراطور فرمانروای واقعی کشور شده بود.


Her resignation is a virtual certainty.

استعفای او تقریباً محقق است.


virtual address

نشانی مجازی


virtual reality

واقعیت مجازی


virtual memory

حافظه‌ی مجازی


پیشنهاد کاربران

Virtual : مجازی
مثل عینک های vr که میشن virtual reality
Viral : چیزی که آب ازسرش گذشته و الان دیگه بمب خبری شده و معروف شده و فضاهای مجازی رو ترکونده
Vital : حیاتی

تقریباً واقعی، تقریباً حقیقی

غیر واقعی ( مجازی )

مجازی یا کلاس آنلاین

واقعیت مجازی

not really

مجازی

A woman that whith men chat in virtual mans chat
زنی که با مردان دیگران در مجازی چت میکند

غیرواقعی
مجازی
در دنیای حقیقی نیس , در سیستم و دنیای کامپیوتر است

● مجازی، غیرواقعی
● تقریبی، حدودی

:Virtual Keyboard
صفحه کلید مجازی یا صفحه کلید نرم افزاری ( Software Keyboard ) ، صفحه کلیدی که قابل لمس نیست و روی صفحه نمایش کامپیوتر، لپ تاپ، تب لت و موبایل ظاهر می شود و یا ظاهر می توان کرد و بعد از اتمام کار، می توان پنجره ی آن را بست.

1 ) not real
2 ) almost - nearly

sth equivalent to sth else

به جز علوم کامپیتری واژه "مجازی" ترجمه درستی برای واژه Virtual نیست.
در علوم کامپیوتر : غیر واقعی، فاقد ماهیت فیزیکی، صرفا موجود در فضای رایانه ای
در مکالمات روزمره بهترین ترجمه این است که بگوییم: "یه جورایی واقعاً"

A virtual stranger
یک غریبه ی واقعی
یک غریبه ی به تمام معنا


کلمات دیگر: