1. It is the regularity and teleology that is the standard for testifying the rationality of practice.
[ترجمه ترگمان]این نظم و علیت غایی است که استاندارد برای شهادت دادن به عقلانیت عمل است
[ترجمه گوگل]این نظم و نظم است که استاندارد برای شهادت عقلانیت عمل است
2. In our country, deontology and teleology are opposite and have no deep wish to understand each other.
[ترجمه ترگمان]در کشور ما، \"deontology\" و \"علیت غایی\" مخالف هستند و تمایلی به درک یکدیگر ندارند
[ترجمه گوگل]در کشور ما، دونولوژی و تئولوژى مخالف هستند و هیچ تمایلی برای درک یکدیگر ندارند
3. Even psychologists who applaud his teleology and antireductionist position may not be comfortable with him.
[ترجمه ترگمان]حتی روانشناسان که علیت غایی او را تحسین می کنند و موضع antireductionist ممکن است با او راحت نباشند
[ترجمه گوگل]حتی روانشناسانی که از نظر اخلاقی و موضع ضد انعطاف پذیرش خود را تحسین می کنند ممکن است با او راحت نباشند
4. Nowadays, there are three kinds of ethics: deontology, teleology and theory of enlightenment.
[ترجمه ترگمان]امروزه، سه نوع اخلاق وجود دارد: deontology، علیت غایی و نظریه روشن گری
[ترجمه گوگل]امروزه سه نوع اخلاق اخلاقی، طلوع و تئوری روشنگری وجود دارد
5. She invokes Mayan teleology, saying we are in a dark period before sunrise.
[ترجمه ترگمان]او به دلیل پایان شناسی مایایی invokes می کند و می گوید ما قبل از طلوع آفتاب در یک دوره تاریک هستیم
[ترجمه گوگل]او از طلوعیان مایان میگوید که ما در یک دوره تاریک قبل از طلوع آفتاب قرار داریم
6. Developing teleology is the organic union of corporeal civilization, politics civilization and spiritual civilization.
[ترجمه ترگمان]توسعه علیت، پیوند آلی تمدن جسمانی، تمدن سیاسی و تمدن معنوی است
[ترجمه گوگل]تلولوژی در حال توسعه است اتحاد سازمانی تمدن طبیعی، تمدن سیاسی و تمدن معنوی است
7. Globalization differs from modernization by relinquishing a Eurocentric teleology to accommodate the possibility of different historical trajectories in the unfolding of modernity.
[ترجمه ترگمان]جهانی سازی با صرف نظر کردن از یک teleology Eurocentric به منظور تطبیق دادن امکان مسیرهای تاریخی مختلف در حال باز شدن مدرنیته، از مدرنیزه شدن متفاوت است
[ترجمه گوگل]جهانی سازی با نوسازی یک تئولوژی یوروگنتیک از لحاظ مدرنیزاسیون متناسب با امکان مسیرهای مختلف تاریخی در بازتولید مدرنیته متفاوت است
8. By teleology it intended the purposefulness of nature.
[ترجمه ترگمان]چون علیت غایی به پایان رسید، طبیعت طبیعت را در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]با تلولوژی، اهداف ماهیت را هدف قرار داد
9. Statement C starts from the same premise, but is an even more explicit version of a teleology of the oppressed.
[ترجمه ترگمان]بیانیه C از یک فرض شروع می شود، اما یک نسخه دقیق تر از علیت نهایی of است
[ترجمه گوگل]بیانیه C از همان فرضیه شروع می شود، اما یک نسخه صریح تر از یک تلولوژیک از ظلم است
10. This is because they are embedded in what I have called a teleology of the oppressed.
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که آن ها در چیزی که من به نام علیت of خوانده بودم، جای گرفته اند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که آنها در آنچه که من به عنوان زبانی از ستمکاران نامیده می شود تعبیه شده است
11. Instrumentalism can exist in any kinds of society, whereas teleology is an unique phenomenon under particular social condition.
[ترجمه ترگمان]instrumentalism می تواند در هر نوع جامعه وجود داشته باشد، در حالی که علیت غایی یک پدیده منحصر به فرد تحت شرایط خاص اجتماعی است
[ترجمه گوگل]Instrumentalism می تواند در هر نوع جامعه وجود داشته باشد، در حالیکه teleology یک پدیده منحصر به فرد در شرایط خاص اجتماعی است
12. The theory of informed consent can be justified from two aspects of deontology and teleology.
[ترجمه ترگمان]نظریه رضایت آگاهانه را می توان از دو منظر of و علیت غایی توجیه کرد
[ترجمه گوگل]نظریه رضایت آگاهانه می تواند از دو جنبه از دونولوژی و طلوعی موجه باشد
13. Objectivity contains the three forms of Mechanism, Chemism, and Teleology.
[ترجمه ترگمان]عینیت گرایی شامل سه شکل از مکانیزم، chemism و teleology است
[ترجمه گوگل]Objectivity شامل سه شکل مکانیسم، شیمی، و Teleology است
14. The euthanasia of the badly handicapped newborn is moral on half of the newborn themselves in theory from the angle of teleology, at the same time, the deontology often objects to the euthanasia.
[ترجمه ترگمان]خودکشی یک نوزاد معلول به شدت معلول، در نیمی از خود تازه متولد شده در تئوری از زاویه علیت غایی، اخلاقی است و در عین حال، deontology اغلب با the مخالف هستند
[ترجمه گوگل]التهاب زای نوزاد تازه متولد شده از نظر زاویه تلولوژیک به نیمی از نوزادان خود اخلاقی است، در عین حال، زناشویی اغلب به اتیاناساسی متضرر می شود