کلمه جو
صفحه اصلی

vanguard


معنی : جلو دار، پیشتاز، طلایه، پیش لشگر، پیشقرال
معانی دیگر : طلیعه، پیش قراول، چاوش، یساول، یزک

انگلیسی به فارسی

جلو دار، پیش لشگر، پیشتاز، پیشقرال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the leading or foremost position or part of a movement or force; forefront.
متضاد: rear
مشابه: avant-garde

- The painters Monet and Renoir were in the vanguard of the Impressionist movement in nineteenth century art.
[ترجمه ترگمان] نقاشان مو نه و رنوار در خط مقدم جنبش امپرسیونیست ها در هنر قرن نوزدهم بودند
[ترجمه گوگل] نقاشان مونه و رنویر در پیشروی جنبش امپرسیونیست در قرن نوزدهم قرار داشتند
- Our regiment was in the vanguard and consequently suffered many casualties.
[ترجمه ترگمان] هنگ ما در the بود و در نتیجه تلفات زیادی متحمل شد
[ترجمه گوگل] رژیم ما در پیشرو بود و در نتیجه تلفات بسیاری را متحمل شد

(2) تعریف: (cap.) a three-stage rocket used in the United States for launching satellites.

• troops in the forefront of the battle; leading position in an movement, those who are on the cutting edge of a trend
if someone is in the vanguard of something such as a revolution or an area of research, they are involved in the most advanced part of it.

مترادف و متضاد

جلو دار (اسم)
footman, herald, harbinger, van, front man, vanguard

پیشتاز (اسم)
vanguard, forehand

طلایه (اسم)
vanguard

پیش لشگر (اسم)
vanguard

پیشقرال (اسم)
vanguard

جملات نمونه

1. They are in the vanguard of technological advance.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشگام پیشرفت فن آوری هستند
[ترجمه گوگل]آنها در پیشروی پیشرفت تکنولوژی هستند

2. He is in the vanguard of economic reform.
[ترجمه ترگمان]او پیشگام اصلاحات اقتصادی است
[ترجمه گوگل]او پیشرو اصلاحات اقتصادی است

3. The shop has always been in the vanguard of London fashion trends.
[ترجمه ترگمان]این مغازه همیشه پیشگام رونده ای مد لندن بوده است
[ترجمه گوگل]فروشگاه همیشه در پیشرو در روند مد روز لندن بوده است

4. The party claimed to be the vanguard of the world revolutionary movement.
[ترجمه ترگمان]این حزب ادعا کرد که پیشگام جنبش انقلابی جهان است
[ترجمه گوگل]حزب ادعا کرد که پیشگام جنبش انقلابی جهانی است

5. In a way they played a vanguard role.
[ترجمه ترگمان]به نحوی که آن ها نقش پیشگام را بازی می کردند
[ترجمه گوگل]به نوعی آنها نقش پیشرو را بازی کردند

6. The company is proud to be in the vanguard of scientific progress.
[ترجمه ترگمان]این شرکت افتخار می کند که در خط مقدم پیشرفت علمی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این شرکت افتخار دارد که در پیشروی پیشرفت علمی باشد

7. The army was advancing steadily and the vanguard was already at the border.
[ترجمه ترگمان]ارتش پیوسته پیشروی می کرد و the در مرز ایستاده بود
[ترجمه گوگل]ارتش به طور پیوسته پیشرفت می کرد و پیشگام در حال حاضر در مرز بود

8. Such thinking puts Kodak in the vanguard of a movement reshaping the computer industry.
[ترجمه ترگمان]این تفکر، Kodak را در خط مقدم حرکتی قرار می دهد که صنعت کامپیوتر را دوباره شکل می دهد
[ترجمه گوگل]چنین تفکر، کداک را در پیشروی یک جنبش تغییر صنعت صنعت کامپیوتر قرار می دهد

9. The anti-conspiratorial rhetoric of the Vanguard argument has its place in the general National Front argument about tactics.
[ترجمه ترگمان]شعارهای ضد اختلاس در مبحث پیشتاز جای خود را در بحث جبهه ملی در مورد تاکتیک ها دارد
[ترجمه گوگل]سخنرانی علیه توطئه گران از استدلال پیشتاز در استدلال عمومی جبهه ملی در مورد تاکتیک ها جای دارد

10. The party was portrayed as the vanguard of the proletariat.
[ترجمه ترگمان]حزب به عنوان خط مقدم پرولتاریا به تصویر کشیده شد
[ترجمه گوگل]حزب به عنوان پیشگام پرولتاریا به تصویر کشیده شد

11. On the other hand, Vanguard, published by the rival faction, took the opposite position in its January 1988 issue.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، Vanguard که توسط جناح رقیب منتشر شد موضع مخالف در مساله ژانویه ۱۹۸۸ خود را گرفت
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، Vanguard، که توسط جناح رقیب منتشر شد، موضع مخالف خود را در شماره ژانویه سال 1988 خود به دست آورد

12. The Inquisitor was advancing in the vanguard of a squad of armoured imperial guardsmen.
[ترجمه ترگمان]بازرس به جلودار یک گروه از گارد سوار نظام پیش می رفت
[ترجمه گوگل]مفتش عقیدتی در پیشاهنگی یک گروه از نگهبانان زرهی امپراتوری پیشرفت کرد

13. They were in the vanguard of the religious revolutionaries.
[ترجمه ترگمان]آن ها در خط مقدم انقلابیون دینی بودند
[ترجمه گوگل]آنها در پیشرو انقلابیون مذهبی بودند

14. Those individuals will form the critically important vanguard of a new workforce.
[ترجمه ترگمان]این افراد، پیشگامان بسیار مهم نیروی کار جدید را تشکیل خواهند داد
[ترجمه گوگل]این افراد پیشگام بحرانی مهم نیروی کار جدید خواهند بود

پیشنهاد کاربران

پیشرو - پیش آهنگ

یکه تاز

noun
1 [count] : the group of people who are the leaders of an action or movement in society, politics, art, etc. — usually singular
◀️a member of the feminist vanguard
They are at the vanguard of a revolution in medical research◀️ [=they are leading a revolution in medical research]
She was in the vanguard of the feminist movement in the early◀️ seventies

2 the vanguard : the soldiers, ships, etc. , that are at the front of a fighting force that is moving forward

۱. طلایه - جلو
۲. پیشرو - طلایه دار - پیشتاز

اسم یک بازی هم هست
Call of Duty : Vanguard


کلمات دیگر: