کلمه جو
صفحه اصلی

unconquerable


معنی : تسخیر ناپذیر، شکست ناپذیر، مغلوب نشده
معانی دیگر : تسخیر ناپذیر، شکست ناپذیر، مغلوب نشده

انگلیسی به فارسی

تسخیر ناپذیر، شکست ناپذیر، مغلوب نشده


غیر قابل تحمل، شکست ناپذیر، تسخیر ناپذیر، مغلوب نشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unconquerably (adv.)
• : تعریف: not able to be defeated or overcome; invincible.
متضاد: conquerable
مشابه: impregnable, indomitable, invincible

• not conquerable, invincible, indomitable, unbeatable

مترادف و متضاد

تسخیر ناپذیر (صفت)
indomitable, unconquerable

شکست ناپذیر (صفت)
unbeatable, unconquerable, inexpugnable, invincible, invulnerable, insuperable

مغلوب نشده (صفت)
unconquerable, unbeaten

جملات نمونه

1. The Chimaera was held to be unconquerable.
[ترجمه ترگمان]The شکست ناپذیر می شد
[ترجمه گوگل]Chimaera برگزار شد به شکست ناپذیری

2. There was an unconquerable repulsion for her in that monkish aspect.
[ترجمه ترگمان]نسبت به او در آن حالت monkish نفرتی غلبه ناپذیر وجود داشت
[ترجمه گوگل]در این جنبه ماندگار، یک انفجار غیرقابل تحمل برای او وجود داشت

3. The fortified city of Singapore was once considered unconquerable.
[ترجمه ترگمان]شهر مستحکم سنگاپور زمانی تسخیر شد
[ترجمه گوگل]شهر غنی شده سنگاپور بعدها غافلگیر شد

4. "The V sign is the symbol of the unconquerable will of the occupied territories" (Winston S. Churchill ).
[ترجمه ترگمان]علامت V نماد اراده شکست ناپذیر (و ین ستون)است چرچیل)
[ترجمه گوگل]'علامت V نماد اراده ناپذیر سرزمین های اشغالی است' (وینستون و چرچیل)

5. There is nothing unconquerable under the sun.
[ترجمه ترگمان]زیر آفتاب هیچ چیز unconquerable نیست
[ترجمه گوگل]چیزی در قبال خورشید قابل قیاس نیست

6. For HuaiNan City an example, establishes unconquerable force's estate management.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، برای شهر HuaiNan، مدیریت دارایی غلبه ناپذیر را برقرار می کند
[ترجمه گوگل]برای مثال HuaiNan شهر، مدیریت املاک نیروی غیرقابل تحمل را ایجاد می کند

7. There are neither difficulties insurmountable nor fortress unconquerable for them as long as they remain united as firm as a rock around the great Party.
[ترجمه ترگمان]در آنجا به اندازه سنگی که دور حزب بزرگ با هم متحد شده اند، هیچ مشکلی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ مشکلی غیرقابل تحمل و یا قلعه ای برای آنها ناتوانی ندارد، تا زمانی که به عنوان یک سنگ در اطراف حزب بزرگ متحد باقی بمانند

8. He is a fighter with an unconquerable will.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز با اراده شکست ناپذیر است
[ترجمه گوگل]او یک جنگنده با اراده غیر قابل تحمل است

9. It'should be said that a peak is unconquerable.
[ترجمه ترگمان]باید گفت که پیک غلبه ناپذیر است
[ترجمه گوگل]می توان گفت که قله قابل قیاس نیست

10. It is loyalty, elegance, fight, success, and unconquerable essence.
[ترجمه ترگمان]آن وفاداری، ظرافت، جنگیدن، موفقیت و جوهر غیرقابل تسخیر است
[ترجمه گوگل]وفاداری، ظرافت، مبارزه، موفقیت، و جوهر غیر قابل تحمل است

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. She has an unconquerable spirit.
[ترجمه ترگمان]او روحیه unconquerable دارد
[ترجمه گوگل]او یک روح غافلگیر کننده دارد

13. At the summit the stamina and valour of our fighter pilots remained unconquerable and supreme.
[ترجمه ترگمان]در این نشست استقامت و شجاعت خلبانان جنگی ما همچنان شکست ناپذیر و عالی بود
[ترجمه گوگل]در این اجلاس، استقامت و شجاعت خلبانان جنگنده ما باقیمانده و عالی بود

14. It is the small and humble thorns that prove the unconquerable vitality.
[ترجمه ترگمان]این خاره ای کوچک و متواضع هستند که نیروی حیات unconquerable را ثابت می کنند
[ترجمه گوگل]این خارهای کوچک و فروتن است که زنده گی ناپذیری را ثابت می کند

15. At the summit the stamina and valor of our fighter pilots remained unconquerable and supreme.
[ترجمه ترگمان]در این نشست استقامت و شجاعت خلبانان جنگنده ما همچنان شکست ناپذیر و عالی باقی ماند
[ترجمه گوگل]در این اجلاس، استقامت و شجاعت خلبانان جنگنده ما باقیمانده و عالی بود

پیشنهاد کاربران

مغلوب نشدنی


کلمات دیگر: