1. This enables the healing process to continue uninterrupted.
[ترجمه ترگمان]این کار روند درمان را قادر می سازد که بدون وقفه ادامه یابد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود فرایند شفا بدون وقفه ادامه یابد
2. We had an uninterrupted view of the stage.
[ترجمه ترگمان]نگاهی بی وقفه به صحنه داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک نمایش بدون وقفه از صحنه داشتیم
3. She was uninterrupted with the entrance of an attendant.
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ مشکلی با ورود یک خدمتکار به خود مشغول بود
[ترجمه گوگل]او با ورود یک شرکت کننده بدون وقفه ادامه داد
4. The present government has had eight uninterrupted years in office.
[ترجمه ترگمان]دولت کنونی هشت سال بی وقفه در اداره داشته است
[ترجمه گوگل]دولت کنونی هشت سال بدون وقفه در دفتر داشته است
5. He took uninterrupted occupancy of this position for ten years.
[ترجمه ترگمان]او به مدت ده سال بی وقفه این مکان را اشغال کرده بود
[ترجمه گوگل]او مدت 10 سال بدون دخالت این موقعیت به سر می برد
6. Diners can enjoy an uninterrupted view of the garden.
[ترجمه کامبیز] مهمانان شام می توانند از مناظر بی وقفه باغ لذت ببرند
[ترجمه ترگمان]Diners می توانند از مناظر بی وقفه باغ لذت ببرند
[ترجمه گوگل]دینرها می توانند از یک نمایش بدون وقفه از باغ لذت ببرند
7. Lulled by almost uninterrupted economic growth, too many European firms assumed that this would last for ever.
[ترجمه ترگمان]با رشد اقتصادی تقریبا بدون وقفه رشد اقتصادی، بسیاری از شرکت های اروپایی فرض کردند که این کار برای همیشه ادامه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های اروپایی تصریح کرده اند که این امر تا به ابد ادامه خواهد یافت
8. We managed to eat our meal uninterrupted by phone calls.
[ترجمه ترگمان]ما با تماس های تلفنی موفق شدیم meal را بی وقفه بخوریم
[ترجمه گوگل]ما موفق به خوردن وعده های غذایی ما با تماس تلفنی شدیم
9. But he was uninterrupted in his journey, eventually arriving at a vantage point near the Monument.
[ترجمه ترگمان]اما او در سفر خود بی وقفه بود و سرانجام به نقطه مناسبی نزدیک بنای یادبود رسید
[ترجمه گوگل]اما او در سفر خود بی وقفه بود، و در نهایت به نقطه ای نزدیک در نزدیکی بنای یادبود رسید
10. At that point he needs to have an uninterrupted view of the audience and they need a clear view of him.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه باید دید بدون وقفه مخاطبان داشته باشد و آن ها به یک دیدگاه روشن از او نیاز دارند
[ترجمه گوگل]در آن لحظه او نیاز به یک نمایش بدون وقفه از مخاطب دارد و نیاز به یک دید کلی از او دارد
11. The noise was like thunder breaking in uninterrupted waves.
[ترجمه ترگمان]صدا مثل صاعقه بود که با امواج بزرگ به هم می زد
[ترجمه گوگل]سر و صدا مثل انفجار رعد و برق در امواج بی وقفه بود
12. It appears that a few extra hours of uninterrupted sleep can remedy the situation.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که چند ساعت اضافی خواب بدون وقفه می تواند این وضعیت را درمان کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که چند ساعت اضافی از خواب بدون وقفه می تواند وضعیت را بهبود بخشد
13. Uninterrupted power supply is a vital support for the modern way of life.
[ترجمه ترگمان]تامین انرژی uninterrupted یک پشتیبان حیاتی برای شیوه مدرن زندگی است
[ترجمه گوگل]منبع تغذیه بدون وقفه حمایتی حیاتی برای شیوه زندگی مدرن است
14. The listening, the uninterrupted speaking, made us realize how smart we were, and how inhibited.
[ترجمه ترگمان]گوش دادن، حرف زدن بدون وقفه، باعث شد بفهمیم که چقدر باهوش هستیم و چگونه مهار شده است
[ترجمه گوگل]گوش دادن، صحبت بی وقفه، ما را متوجه شدیم که چقدر هوشمند بودیم و چقدر مهار شد