کلمه جو
صفحه اصلی

verb


معنی : فعل، کلمه، لغت
معانی دیگر : کارواژه، (دستور زبان)، مربوط به صدا

انگلیسی به فارسی

کلمه، لغت، مربوط به صدا، (دستور زبان) فعل


فعل، کلمه، لغت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: verbless (adj.)
• : تعریف: in grammar, a word that communicates a state of being or an action and that usu. has inflected forms to indicate tense, voice, mood, or agreement with a subject or object.

• part of speech used to express action or state of being or the relationship between the subject and object in a sentence (grammar)
in grammar, a verb is a word which you use with a subject to say what someone or something does, or what happens to them.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فعل ؛ دستور العمل انجام عملی

مترادف و متضاد

فعل (اسم)
act, action, verb, deed, work

کلمه (اسم)
word, verb, parol, mot

لغت (اسم)
word, verb, vocabulary

جملات نمونه

1. finite verb
فعل خود ایستا

2. impersonal verb
فعل غیرشخصی

3. irregular verb
فعل بی قاعده

4. the verb "burgle" is a back-formation from the noun "burglar"
فعل burgle از اسم burglar پس سازی شده است.

5. transitive verb
فعل متعدی

6. phrasal verb
(دستور زبان) فعل مرکب

7. a radical verb form
شکل بنیادی فعل

8. a singular verb
فعل مفرد

9. a transitive verb takes an object
فعل متعدی مفعول می گیرد.

10. a versatile verb
نعل چندشقی

11. the agreement of a verb and the pronoun that precedes it
مطابقت فعل با ضمیری که قبل از آن می آید

12. the word "fell" is a causative verb meaning "to cause to fall"
واژه ی "fell" فعلی سببی است به معنی ((سبب افتادن شدن)).

13. what is the past tense of the verb "write"?
زمان گذشته ی فعل "write" چیست ؟

14. "am" is one of the forms of the verb "be"
"am" یکی از وجوه فعل "be" است.

15. This is an adjunct to the verb.
[ترجمه ترگمان]این یک کمکی به the است
[ترجمه گوگل]این افزودنی به فعل است

16. In the phrase 'you are', the verb 'are' is in the second person and the word 'you' is a second-person pronoun.
[ترجمه ترگمان]در عبارت شما، فعل در شخص دوم است و کلمه شما (pronoun)شخص دوم است
[ترجمه گوگل]در عبارت �شما�، فعل �وجود� در شخص دوم است و کلمه �شما� یک ضمیر دوم شخص است

17. In 'walk slowly', the adverb 'slowly' modifies the verb 'walk'.
[ترجمه ترگمان]در راه رفتن به آرامی، لامپ به آرامی حرکت فعل را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]در 'حرکت به آرامی'، عبارات 'به آرامی' اصطلاح 'پیاده روی' را اصلاح می کند

18. In narrative, the reporting verb is in the past tense.
[ترجمه ترگمان]در روایت، فعل گزارش در زمان گذشته است
[ترجمه گوگل]در روایت، فعل گزارش در گذشته است

19. In 'while I was washing my hair', the verb is in the imperfect.
[ترجمه ترگمان]در حالی که من موهایم را شستم، فعل در ذهن ناقص است
[ترجمه گوگل]در حالی که من در حال شستن موهایم بودم، فعل در ناقص است

20. The subject of a sentence and its verb must agree in number.
[ترجمه ترگمان]موضوع یک جمله و فعل آن باید با عدد مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]موضوع یک حکم و فعل آن باید در تعداد موافق باشد

21. The past of the verb 'take' is 'took'.
[ترجمه ترگمان]گذشته فعل و انفعال فعل و انفعال است
[ترجمه گوگل]گذشته از فعل 'take' است 'taken'

transitive verb

فعل متعدی


پیشنهاد کاربران

verb ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: فعل
تعریف: یکی از مقوله های اصلی واژگانی و عنصر اصلی گزاره در جمله که بر فعالیت یا فرایند دلالت دارد و تمایزاتی صرفی مانند زمان و شخص و شمار و نمود و وجه و جهت را نشان می دهد

افعال

فعل

فعل مثل read , run و . . . .

در هر زمانی اسم فعل ثابت ابت

فعالان، فعالیت، فعال

دستورالعمل


کلمات دیگر: