1. an unbridled tongue will cause the perdition of a young head
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
2. his unbridled heterodoxy got him in trouble with the local clergy
دگراندیشی لگام گسیخته ی او روحانیون محلی را بر ضد او برانگیخت.
3. Does his unbridled behaviour surprise you?
[ترجمه ترگمان]رفتار unbridled شما را متعجب می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا رفتار غریب او شما را متعجب می کند؟
4. His annoyance had unbridled his tongue.
[ترجمه ترگمان]خشمش بر زبانش جاری شده بود
[ترجمه گوگل]ناراحتی او زبان او را بی رحم کرده بود
5. But much of it also went into the unbridled and anachronistic opulence of the royal family and the main tribal chiefs.
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از آن همچنین به ثروت لجام گسیخته و نابهنگام خانواده سلطنتی و روسای قبایل اصلی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از آن نیز به نفوذ بی رحمانه و انحرافی از خانواده سلطنتی و رهبران اصلی قبیله رفت
6. I ask you to cherish her unbridled passion for ideas and to tolerate her tenacity in following questions to satisfying conclusions.
[ترجمه ترگمان]از شما می خواهم شور و اشتیاق unbridled را نسبت به ایده ها حفظ کرده و سرسختی او را در زیر سوال بردن به نتایج رضایت بخش، تحمل کنید
[ترجمه گوگل]من از شما می خواهم که اشتیاق خود را برای ایده های بی حد و حصر خود تحمل کند و به اهدافش برسد
7. The call, it emerges, is to unbridled love, something that this sedate day-time society was not willing to permit.
[ترجمه ترگمان]این تماس، ظهور عشق لجام گسیخته است، چیزی که این اجتماع عالی زمان حاضر مایل به اجازه دادن نیست
[ترجمه گوگل]تماس، به نظر می رسد، عشق بدون سر و صدا است، چیزی که این جامعه روزمره روزمره مایل به اجازه نیست
8. It is the unbridled individual interest of a person who forgets the existence of others in thinking only of his own advantage.
[ترجمه ترگمان]این تنها علاقه فردی است که وجود دیگران را در فکر کردن تنها به نفع خودش فراموش می کند
[ترجمه گوگل]این علاقه منحصر به فرد فردی از فردی است که دیگران را تنها در مورد تفکر خود فراموش می کند
9. They exemplify the unbridled ferocity of the protoss at war.
[ترجمه ترگمان]آن ها وحشی و وحشی جنگ را در جنگ رهبری می کردند
[ترجمه گوگل]آنها عجله بی رحمانه پروتوز ها را در جنگ نشان می دهند
10. This unbridled energy does not always make him an ideal family pet.
[ترجمه ترگمان]این انرژی لجام گسیخته همیشه او را به یک حیوان خانگی ایده آل تبدیل نمی کند
[ترجمه گوگل]این انرژی بی نظیر همیشه او را یک حیوان خانگی ایده آل نمی کند
11. Unbridled hate is much more accurate.
[ترجمه ترگمان] تنفر \"unbridled\" خیلی دقیق تره
[ترجمه گوگل]نفرت خشمگین بسیار دقیق تر است
12. But now he and Han Dan cried with unbridled joy.
[ترجمه ترگمان]اما حالا او و هان دن با خوشحالی فریاد می زدند
[ترجمه گوگل]اما اکنون او و هان Dan با آرامش ناگهانی گریه می کنند
13. The invading troops displayed the most unbridled license.
[ترجمه ترگمان]نیروهای مهاجم the مجوز را به نمایش گذاشتند
[ترجمه گوگل]سربازان مهاجم دارای مجوز غیرقانونی هستند
14. A tryst, a trial, love unbridled.
[ترجمه ترگمان]یه قرار ملاقات، یه محاکمه - عشق - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]محاکمه، محاکمه، عشق بی رحم