کلمه جو
صفحه اصلی

temporalize


معنی : تسکین دادن، وقت گذراندن، بدفع الوقت گذراندن
معانی دیگر : مطابق مقتضیات وقت عمل کردن

انگلیسی به فارسی

بدفع الوقت گذراندن، وقت گذراندن، مطابق مقتضیات وقت عمل کردن، تسکین دادن


temporalize، بدفع الوقت گذراندن، وقت گذراندن، تسکین دادن


مترادف و متضاد

تسکین دادن (فعل)
mitigate, appease, soothe, quiet, pacify, propitiate, quell, smooth, salve, mollify, temporalize, palliate, placate, quieten

وقت گذراندن (فعل)
niggle, idle, piddle, temporalize, temporize

بدفع الوقت گذراندن (فعل)
stand off, temporalize, temporize


کلمات دیگر: