unalloyed

1. In hindsight, an unalloyed catastrophe of monstrous proportions was inevitable.

[ترجمه ترگمان]در هر حال یک فاجعه شدید از حد بزرگ اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک فاجعه غیر قابل توجیه از مقادیر هیجان انگیز اجتناب ناپذیر بود

2. At first glance, it looked like unalloyed good news.

[ترجمه ترگمان]در نگاه اول، به نظر می رسید که خبر خوبی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در نگاه اول، آن را مانند اخبار خوب بی نظیر به نظر می رسید

3. Strong culture's benefits do not come unalloyed, nor without cost.

[ترجمه ترگمان]منافع فرهنگ قوی خالص و بدون هزینه نیست
[ترجمه گوگل]مزایای فرهنگی قوی، بی نظیر و بدون هزینه نیست

4. However, the theory of unalloyed benefit to plants does not translate into practice.

[ترجمه ترگمان]با این حال، نظریه سود خالص گیاهان به عمل تبدیل نمی شود
[ترجمه گوگل]با این حال، تئوری سود منصفانه برای گیاهان به تمرین ترجمه نمی شود

5. As a result there ceases to exist unalloyed the direct feedback, characteristic of primitive societies, between natural conditions and consciousness.

[ترجمه ترگمان]در نتیجه هیچ گونه فیدبک مستقیم، مشخصه جوامع اولیه، بین شرایط طبیعی و آگاهی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در نتیجه، بازخورد مستقیم غیرمجاز، مشخصه جوامع ابتدایی، بین شرایط طبیعی و آگاهی، متوقف می شود

6. Do you think the friendship me would be unalloyed satisfaction?

[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی که دوستی من باعث رضایت unalloyed؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید که دوستی من رضایت نامشروع است؟

7. Also, the rapidly solidified layer unalloyed when the electrode ( Cu ) was set to be the anode.

[ترجمه ترگمان]همچنین لایه استحکام به سرعت در هنگامی که الکترود (Cu)به سمت آند حرکت می کرد، خالص بود
[ترجمه گوگل]همچنین، هنگامی که الکترود (Cu) به عنوان آند قرار داده شد، لایه به سرعت متخلخل نامحلول شد

8. Mr Obama's foreign policy has not been an unalloyed success.

[ترجمه ترگمان]سیاست خارجی آقای اوباما یک موفقیت کامل نبوده است
[ترجمه گوگل]سیاست خارجی اوباما موفق نبوده است

9. News from Spain apart, last night's experience an unalloyed pleasure. All was well with the world.

[ترجمه ترگمان]اخبار مربوط به اسپانیا با تجربه شب قبل لذتی شدید بود همه چیز در دنیا به خوبی پیش می رفت
[ترجمه گوگل]اخبار از اسپانیا جدا از هم، تجربه شب گذشته یک لذت بی نظیر است همه با دنیا خوب بود

10. Some are obviously tinged with relatively unalloyed empiricism.

[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به طور واضح با تجربه گرایی کافی در ارتباط هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها به وضوح با تجربیات نسبتا غیرقابل انکاری رنگ میشوند

11. Seamless plain - end unalloyed steel tubes for fluid piping at elevated temperatures . Dimensions.

[ترجمه ترگمان]Seamless لوله های فولادی بدون گل برای لوله کشی سیال در دماهای بالا ابعاد
[ترجمه گوگل]لوله بدون درز لوله های بدون فولاد بدون درز برای لوله های مایع در دمای بالا ابعاد

12. It was the unalloyed joy of a family table where the real feast was love.

[ترجمه ترگمان]این لذت خالص یک میز خانوادگی بود که جشن واقعی عشق بود
[ترجمه گوگل]این شادی بی نظیر میز خانواده بود که جشن واقعی عشق بود

13. We had the perfect holiday - two weeks of unalloyed bliss.

[ترجمه ترگمان]ما یک تعطیلی کامل دو هفته از خوشی ناب در پیش داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک تعطیلات کامل داشتیم - دو هفته از سعادت بی نظیر

14. Without foreign or extraneous admixture; free from anything not properly pertaining to it; homogeneous, unalloyed.

[ترجمه ترگمان]بدون ارز خارجی یا خارجی، عاری از هر چیزی که به درستی مربوط به آن نباشد؛ همگن، خالص
[ترجمه گوگل]بدون افزودنی خارجی یا غلیظ از چیزی که به آن به درستی مربوط نیست، آزاد است همگن، غیر فلزی

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

مترادف و متضاد

جملات نمونه

پیشنهاد کاربران