کلمه جو
صفحه اصلی

unparalleled

معنی : بی مانند، بی نظیر، بی همتا، فرد، غیر موازی
معانی دیگر : بی مانند، بی نظیر، بی همتا

انگلیسی به فارسی

بی مانند، بی نظیر، بی همتا

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: without peer or equal; matchless.
• مترادف: alone, incomparable, matchless, nonpareil, unequaled
• متضاد: paralleled
• مشابه: consummate, first, inimitable, only, peerless, phenomenal, singular, special, unapproachable, unheard-of, unique, unprecedented, unrivaled
• not paralleled, matchless, unequaled, incomparable
if something is unparalleled, it is bigger, better, more intense, or worse than anything else of its kind, or anything that has happened before.

مترادف و متضاد

بی مانند (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unexampled
بی نظیر (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unrivaled, unbeatable, nonpareil, unexampled
بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled
فرد (صفت)
single, only, unique, odd, unparalleled, unexampled
غیر موازی (صفت)
unparalleled

superlative

Synonyms: all-time, alone, beyond compare, champ, champion, consummate, exceptional, greatest, incomparable, matchless, most, nonpareil, only, peerless, rare, single, singular, solid gold, ten, tops, unequaled, unique, unmatched, unprecedented, unrivaled, unsurpassed, winner, without equal, world-class

Antonyms: inferior, lower, second-rate, surpassable

جملات نمونه

1. unparalleled event in the history of our nation
یک رویداد بی سابقه در تاریخ ملت ما
2. rains of unparalleled intensity
باران هایی با شدت بی سابقه
3. Germany's unparalleled prosperity is based on wise investments.
[ترجمه ترگمان]رونق بی همتا آلمان براساس سرمایه گذاری های عاقلانه است
[ترجمه گوگل]رفاه بی نظیر آلمان بر اساس سرمایه گذاری های عاقلانه است
4. The book has enjoyed a success unparalleled in recent publishing history.
[ترجمه ترگمان]این کتاب از موفقیت بینظیر در تاریخ انتشار اخیر لذت برده است
[ترجمه گوگل]این کتاب در سالهای اخیر به چاپ رسیده است
5. The country is facing a crisis unparalleled since the Second World War.
[ترجمه ترگمان]این کشور از زمان جنگ جهانی دوم با یک بحران بی سابقه رو به رو است
[ترجمه گوگل]این کشور با بحران بی نظیر از زمان جنگ جهانی دوم مواجه است
6. They enjoyed success on a scale unparalleled by any previous pop group.
[ترجمه ترگمان]آن ها از موفقیت در مقیاس بینظیر توسط هر گروه پاپ قبلی لذت بردند
[ترجمه گوگل]آنها در مقیاس بی نظیری از هر گروه پاپ قبلی لذت بردند
7. It was an unparalleled opportunity to develop her career.
[ترجمه ترگمان]این فرصت بی نظیری برای توسعه حرفه خود بود
[ترجمه گوگل]این فرصتی بی نظیر برای توسعه حرفه او بود
8. It was an unparalleled gathering of black artists from around the world, drawing delegates from fifty countries.
[ترجمه ترگمان]این یک گردهمایی بی نظیر از هنرمندان سیاه پوست در سراسر جهان و نمایندگانی از پنجاه کشور بود
[ترجمه گوگل]این هنرمند سیاهپوستی از سراسر جهان مجموعه ای بی نظیر بود که نمایندگان پنجاه کشور را جذب می کرد
9. Firstly, its operating principles and structures are unparalleled in education business liaison.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه اصول و ساختار عملیاتی آن در ارتباط کسب وکار آموزش بی نظیر هستند
[ترجمه گوگل]اولا، اصول و ساختارهای آن در ارتباطات تجارت آموزشی بی نظیر هستند
10. The open-air terrace affords unparalleled views of the Big Apple.
[ترجمه ترگمان]تراس باز هوای آزاد مناظر بی نظیری از Big Apple را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]تراس فضای باز نمایانگر بی نظیری از اپل بزرگ است
11. The current business environment gives rise to unparalleled demands for flexible and dynamic management of the business in response to economic or legislative change.
[ترجمه ترگمان]محیط کسب وکار فعلی به تقاضاهای بی نظیری برای مدیریت انعطاف پذیر و پویا تجارت در واکنش به تغییرات اقتصادی یا قانونگذاری منجر می شود
[ترجمه گوگل]محیط کسب و کار فعلی باعث افزایش تقاضای بی نظیری برای مدیریت انعطاف پذیر و دینامیک کسب و کار در پاسخ به تغییرات اقتصادی یا قانونی می شود
12. It was an age of unparalleled prosperity: the empire was at peace and trade was flourishing.
[ترجمه ترگمان]این یک دوران رونق بی همتا بود: امپراتوری در صلح و تجارت به سر می برد
[ترجمه گوگل]این عصر رفاه بی نظیری بود که امپراطوری در صلح بود و تجارت شکوفا شد
13. Oxford has almost unparalleled library facilities in the Bodleian, which is a copyright library.
[ترجمه ترگمان]آکسفورد تقریبا امکانات کتابخانه بی نظیری در کتابخانه بودلیان دارد که کتابخانه کپی رایت دارد
[ترجمه گوگل]آکسفورد دارای امکانات کتابخانه ای تقریبا بی نظیر در Bodleian است که یک کتابخانه حق تکثیر است
14. Either way, a ski slope of unparalleled lubricity would result.
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، یک پیست اسکی از lubricity بی نظیر حاصل خواهد شد
[ترجمه گوگل]در هر صورت، شیب اسکی از روانکاری بی نظیر منجر خواهد شد
15. Our specialist library is unparalleled.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه تخصصی ما بی نظیر است
[ترجمه گوگل]کتابخانه تخصصی ما بی نظیر است

unparalleled event in the history of our nation

رویدادی بی‌سابقه در تاریخ ملت ما

پیشنهاد کاربران

بی سابقه، بی مثال، بی بدیل، بی همانند
منحصر بفرد
نابرابر ، نامساوی
بی سابقه
کلمات دیگر: