کلمه جو
صفحه اصلی

undying


معنی : پایدار، لایزال، فنا ناپذیر، غیر فانی
معانی دیگر : همیشگی، ابدی، نمردنی، جاودانی

انگلیسی به فارسی

لایزال، غیر فانی، پایدار، فنا ناپذیر


بی حوصله، فنا ناپذیر، لایزال، پایدار، غیر فانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: undyingly (adv.)
• : تعریف: not ending; everlasting; eternal.
مترادف: eternal, everlasting, perpetual
متضاد: mortal
مشابه: abiding, deathless, endless, enduring, immortal, imperishable, lasting, perennial, permanent, sempiternal

• immortal, deathless; unending
if you describe a feeling or a belief as undying, you mean that it will last forever; a literary word.

مترادف و متضاد

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

لایزال (صفت)
eternal, undying

فنا ناپذیر (صفت)
eternal, immortal, undying, indestructible

غیر فانی (صفت)
undying

never-ending


Synonyms: constant, continuing, deathless, eternal, everlasting, immortal, imperishable, indestructible, inextinguishable, infinite, interminable, perennial, permanent, perpetual, persistent, unceasing, undiminished, unended, unending, unfading


Antonyms: ending, impermanent, mortal


جملات نمونه

1. they swore undying loyalty to their leader
سوگند خوردند که نسبت به رهبر خود همیشه وفادار باشند.

2. Dianne declared her undying love for Sam.
[ترجمه ترگمان]dianne \"عشقش رو به\" سم \"اعلام کرد\"
[ترجمه گوگل]دیان عشق خود را به نام سم اعلام کرد

3. He had won her undying gratitude.
[ترجمه ترگمان]او به او سپاسگزاری و سپاسگزاری کرده بود
[ترجمه گوگل]او قدردانی بی پایان خود را به دست آورد

4. They declared their undying love for each other.
[ترجمه ترگمان]آن ها عشق جاویدان خود را برای یکدیگر اعلام کردند
[ترجمه گوگل]آنها عشق و محبت آمیز خود را برای یکدیگر اعلام کردند

5. She and I swore undying love.
[ترجمه ترگمان] من و اون به عشق undying قسم خوردیم
[ترجمه گوگل]او و من قهرمان عشق نابهنگام شد

6. The atmosphere did not encourage reasonableness and undying camaraderie.
[ترجمه ترگمان]این جو منطقی بودن و رفاقت ابدی را تشویق نکرد
[ترجمه گوگل]فضای آرامش و آرامش بخش بودن را تشویق نمی کرد

7. He pledged undying love/loyalty.
[ترجمه ترگمان]او تعهد داد که عشق و وفاداری جاودان داشته باشد
[ترجمه گوگل]او قول گرفت که عشق و وفاداری بی پایان داشته باشد

8. There had been no expression of undying love on the angular face she had come to love.
[ترجمه ترگمان]هیچ حالتی از عشق undying در چهره گوشه دار که به عشق آمده بود نبود
[ترجمه گوگل]هیچ گونه بیان عشق عشق ناپذیر در چهره زاویه ای که او دوست داشت، وجود نداشت

9. You have my undying love.
[ترجمه ترگمان] تو عشق ابدی منو داری
[ترجمه گوگل]تو عشق من بی پایان هستی

10. He also has my undying respect and jealousy for having been fortunate enough to have been born and raised in Tucson.
[ترجمه ترگمان]او همچنین نسبت به اینکه به اندازه کافی خوش شانس بوده است که متولد شده و در توسکان به دنیا آمده است، احترام و حسادت جاودان خود را دارد
[ترجمه گوگل]او همچنین احترام قاطع و حسادت من را برای اینکه به اندازه کافی خوش شانس بود که در توسان متولد شده و بزرگ شده است

11. Captain Schrader has shown undying loyalty to the flag.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان \"شریدر\" وفاداری جاودان رو به پرچم نشون داده
[ترجمه گوگل]کاپیتان Schrader وفاداری بی حد و حصر به پرچم نشان داده است

12. Labour seemed happiest when proclaiming its undying support for the National Health Service and the state education system of the post-Beveridge era.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که حزب کارگر با اعلام حمایت جاودان خود از خدمات بهداشت ملی و سیستم آموزش و پرورش دولت در دوران پس از Beveridge، اعلام خوشحالی می کند
[ترجمه گوگل]کار وقتی که اعلام حمایت نامطلوب خود را برای سرویس بهداشت ملی و نظام آموزش و پرورش دولتی دوران پس از بویرجین اعلام کرد، خوشحال می شود

13. He kept apologising to Nellie and swearing undying devotion to her.
[ترجمه ترگمان]او از نلی عذرخواهی کرد و سوگند وفاداری ابدی خود را با او در میان گذاشت
[ترجمه گوگل]او به عذر خواهی نلی و سوگند به عیسی مسیح به وی ادامه داد

14. Trading on the name and our undying devotion, Carlton have revived Crossroads.
[ترجمه ترگمان]تجارت بر روی نام و اخلاص ابدی ما، کارلتون، چهار راه را احیا کرده است
[ترجمه گوگل]Carlton در تجارت با نام و عزت نفس ما، تقاطع ها را احیا کرده است

They swore undying loyalty to their leader.

سوگند خوردند که نسبت به رهبر خود همیشه وفادار باشند.


پیشنهاد کاربران

نامیرا


کلمات دیگر: