1. a vernacular writer
نویسنده ای که به زبان محل خود می نویسد
2. the vernacular arts of scotland
هنرهای بومی اسکاتلند
3. the vernacular poetry of gillan
اشعار بوم گویشی گیلان
4. Galileo wrote in the vernacular to reach a larger audience.
[ترجمه ترگمان]گالیله در زبان بومی برای رسیدن به یک جمعیت بزرگ تر نوشت
[ترجمه گوگل]گالیله برای رسیدن به یک مخاطب بزرگتر به زبان محلی نوشت
5. His lively vernacular style goes down well with younger viewers.
[ترجمه ترگمان]سبک سر بومی و شاداب او با بینندگان جوان تر به خوبی پیش می رود
[ترجمه گوگل]سبک زندگی شگفت انگیز او با بینندگان جوانتر همخوانی دارد
6. He lapsed into the local vernacular .
[ترجمه ترگمان]به زبان محلی رفت
[ترجمه گوگل]او به بومی محلی تبدیل شده است
7. In many cases this is quite unlike the vernacular of the parents' country or countries.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد، این موضوع با زبان بومی کشور و یا کشور فرق دارد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد این کاملا متفاوت از زبان بومی کشور یا کشورهای والدین است
8. Hymns were sung in the vernacular, ecclesiastical corruption and the worship of images were renounced.
[ترجمه ترگمان]Hymns به زبان بومی، فساد کلیسا و پرستش تصاویر خوانده شدند
[ترجمه گوگل]آواز خواندن در فساد بومی، فکری کلیسایی و پرستش تصاویر از بین رفته است
9. And literacy, at least in the vernacular, could certainly be acquired without the aid of schooling.
[ترجمه ترگمان]و سواد، دست کم به زبان بومی، می تواند بدون کمک به تحصیل به دست آید
[ترجمه گوگل]و سوادآموزی، حداقل در زبان بومی، بدون حمایت از تحصیلات میتوان بدون هیچگونه مدرکی دریافت کرد
10. It is bad when the inevitable exclusiveness of vernacular becomes the reason for using it.
[ترجمه ترگمان]چه بد است که داشتن زبان بومی دلیلی برای استفاده از آن باشد
[ترجمه گوگل]بدیهی است که انحصار اجتناب ناپذیر بومی، دلیل استفاده از آن است
11. As with Galileo, he wrote in the vernacular to reach a larger audience.
[ترجمه ترگمان]گالیله، مانند گالیله، به زبان بومی چنین نوشت که به شنوندگان بزرگتری دست یابد
[ترجمه گوگل]همانند گالیله، او به زبان محلی نوشت تا مخاطبان بیشتری را بسازد
12. Vernacular cosmopolitans are compelled to make a tryst with cultural translation as an act of survival.
[ترجمه ترگمان]cosmopolitans بومی مجبور به ملاقات با ترجمه فرهنگی به عنوان عمل بقا هستند
[ترجمه گوگل]فضانوردان فضایی مجبور به انجام ترجمه فرهنگی به عنوان یک عمل بقا هستند
13. The vernacular art passing on from generation to generation, has trained common persons to artistic content and unique aesthetic temperament and interest in the form .
[ترجمه ترگمان]هنر بومی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، افراد عامی را به سبک هنری و خلق و خوی هنری منحصر به فرد و علاقه به فرم تربیت کرده است
[ترجمه گوگل]هنر بومی که از نسلی به نسل برمی آید، افراد معمولی را به محتوای هنری و خلق زیبایی شناختی منحصر به فرد و علاقه به شکل آن آموزش داده است
14. The French I learned at school is very different from the local vernacular of the village where I'm now living.
[ترجمه ترگمان]زبان فرانسه که در مدرسه یاد گرفتم، بسیار متفاوت از بومی محلی دهکده ای است که اکنون در آن زندگی می کنم
[ترجمه گوگل]فرانسوی که در مدرسه آموختم بسیار متفاوت از زبان محلی محلی است که در حال حاضر زندگی می کنم
15. Many Roman Catholics regret the replacing of the Latin mass by the vernacular.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کاتولیک های رومی از جایگزین کردن توده لاتینی به زبان بومی متاسف هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کاتولیکهای کاتولیک از جایگزین توده لاتین با زبان محلی پشیمان شده اند