کلمه جو
صفحه اصلی

undress


معنی : جامه معمولی، عریان کردن، لباس کندن
معانی دیگر : لباس در آوردن، رخت کندن، لخت کردن یا شدن، برهنگی، عریانی، لختی، (تنزیب یا پارچه ی زخم را) باز کردن، جامه معمولی در مقایسه با اونیفورم

انگلیسی به فارسی

تقسیم کردن، جامه معمولی، عریان کردن، لباس کندن


لباس کندن، جامه معمولی (در مقایسه با اونیفورم)


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: undresses, undressing, undressed
(1) تعریف: to remove the clothing or covering from.
متضاد: dress
مشابه: disarray, strip

(2) تعریف: to remove the dressing from (a wound or wounded part).
متضاد: dress
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to remove one's clothing; disrobe.
متضاد: dress
مشابه: strip
اسم ( noun )
مشتقات: undressed (adj.)
(1) تعریف: nakedness.

- in a state of undress
[ترجمه ترگمان] در حالت لخت شدن،
[ترجمه گوگل] در حالت شلوار

(2) تعریف: informal clothing, esp. that worn in the privacy of one's home.

• disrobe, take clothes off; uncover, strip of
when you undress, you take off your clothes.
if you undress someone, you take off their clothes.
see also undressed.

مترادف و متضاد

جامه معمولی (اسم)
undress

عریان کردن (فعل)
denude, undress

لباس کندن (فعل)
undress, doff

take off clothes


Synonyms: denude, disarray, dismantle, disrobe, divest oneself, doff, get off, get out of, husk, peel, shed, shock, slip off, slip out of, strip, unattire, uncloak, unclothe, unmask


Antonyms: clothe, dress


جملات نمونه

1. he was embarrassed to undress even in front of his own father
او از لخت شدن حتی جلو پدر خودش هم خجالت می کشید.

2. the abandoned child was found in a state of undress
کودک رها شده را لخت و پتی پیدا کردند.

3. She went out, leaving Rachel to undress and have her shower.
[ترجمه ترگمان]بیرون رفت، را شل را رها کرد تا لباس هایش را درآورد و دوش بگیرد
[ترجمه گوگل]او بیرون رفت، ریشل را ترک کرد و لباسش را برید

4. Could you undress the kids for bed, Steve?
[ترجمه ترگمان]میشه بچه ها رو از تخت بیرون بیاری، \"استیو\"؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بچه ها را برای تخت بخرید، استیو؟

5. Joe still needs an adult to undress him.
[ترجمه ترگمان]جو \"هنوز به یه ادم بالغ نیاز داره که لباسش رو در بیاره\"
[ترجمه گوگل]جو هنوز نیاز به یک بالغ دارد تا او را بپوشاند

6. I helped to undress the children for bed.
[ترجمه ترگمان]کمک کردم بچه ها رو از تخت بیرون بکشم
[ترجمه گوگل]من کمک کردم تا کودکان را برای تخت بخرم

7. We undress in a small anteroom and fold our clothes neatly into baskets on the shelves.
[ترجمه ترگمان]در اتاق انتظار، لباس های ما را مرتب و مرتب در سبدهای خود جمع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در یک حیاط کوچک لباس روبرو می شویم و لباس هایمان را مرتب به سبد در قفسه ها می کنیم

8. She was also scared to undress in front of him.
[ترجمه ترگمان]او همچنین می ترسید که در مقابل او لخت شود
[ترجمه گوگل]او همچنین برای جلوگیری از ترساندن او در مقابل او ترسید

9. Very fetching undress uniform I shouldn't wonder.
[ترجمه ترگمان]بسیار جالب، لباس رسمی به تن دارم که نباید تعجب کنم
[ترجمه گوگل]خیلی خجالتی لباس پوشیدن لباس من نباید تعجب کنم

10. She also wanted him to undress her and make wild passionate love.
[ترجمه ترگمان]همچنین از او خواست که او را لخت کند و عشق بازی کند
[ترجمه گوگل]او همچنین می خواست او را به او تقسیم و عشق وحشی پرشور

11. Paul went into the bathroom to undress.
[ترجمه ترگمان]پل به حمام رفت تا لباس هایش را درآورد
[ترجمه گوگل]پل به حمام رفت تا لباس بپوشد

12. She opened a locker and began to undress.
[ترجمه ترگمان]او کمد را باز کرد و شروع به لخت شدن کرد
[ترجمه گوگل]او یک قفسه را باز کرد و شروع به لباس کرد

13. The men undress slowly throughout the film, which is in itself a sort of prolonged striptease.
[ترجمه ترگمان]مردان در طول فیلم به آرامی در حال لخت شدن هستند، که در خود نوعی of طولانی است
[ترجمه گوگل]مردان به آرامی در طول فیلم آرام میشوند، که به خودی خود یک نوع استریپز طولانی است

14. The doctor asked me to undress.
[ترجمه ترگمان]دکتر از من خواست لباس هایم را در بیاورم
[ترجمه گوگل]دکتر از من خواست تا لباس بپوشم

15. After breakfast we had to undress again for the medical inspection, which is a precaution against smallpox.
[ترجمه ترگمان]بعد از صبحانه مجبور شدیم دوباره به خاطر بازرسی پزشکی، که این احتیاط بر خلاف آبله است، لخت بشویم
[ترجمه گوگل]بعد از صبحانه مجبور شدیم بار دیگر بازرسی پزشکی را که برای رعایت رعایت نکات ایمنی ضروری است، بپوشانیم

He undressed and jumped in the lake.

او لخت شد و پرید توی دریاچه.


I undressed the baby.

من لباس بچه را در آوردم.


The abandoned child was found in a state of undress.

کودک رها‌شده را لخت‌و‌پتی پیدا کردند.


پیشنهاد کاربران

لخت کردن

واپوشیدن.
واپوشاندن کسی/چیزی.


کلمات دیگر: