1. For once, his usually verbose wife was content to listen.
[ترجمه Kourosh sabbagh] برای یک بار، همسر معمولا پر حرف او راضی به گوش دادن شد
[ترجمه ترگمان]برای یک بار، معمولا همسر verbose به شنیدن این حرف راضی بود
[ترجمه گوگل]برای یک بار، او اغلب همسر با صدای بلند برای گوش دادن بود
2. His writing is difficult and often verbose.
[ترجمه ترگمان]نوشتن او دشوار و مفصل است
[ترجمه گوگل]نوشتن او دشوار است و اغلب متضاد است
3. Legal writing is often unclear and verbose.
[ترجمه ترگمان]نوشتن قانونی اغلب مبهم و طولانی است
[ترجمه گوگل]نوشتن قانونی اغلب نامشخص و واضح است
4. He was a notoriously verbose after-dinner speaker.
[ترجمه ترگمان] اون یه سخنران معروف و بدنام بود
[ترجمه گوگل]او یک سخنران بعد از ناهار بود
5. Much academic language is, in practice, obscure and verbose.
[ترجمه ترگمان]بیشتر زبان دانشگاهی در عمل، obscure و verbose است
[ترجمه گوگل]زبان علمی زیادی در عمل، مبهم و واضح است
6. Legal writing is frequently criticised for being unclear, verbose, convoluted and incomprehensible.
[ترجمه ترگمان]نوشته های قانونی اغلب به خاطر مبهم بودن، پیچیده، پیچیده و نامفهوم مورد انتقاد قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]نوشته های حقوقی اغلب برای عدم تعبیر، واضح، پیچیده و غیر قابل درک مورد انتقاد قرار می گیرند
7. Parts are too brief or repetitive and verbose.
[ترجمه ترگمان]بخش ها خیلی کوتاه یا تکراری و طولانی هستند
[ترجمه گوگل]قطعات بیش از حد مختصر، تکراری و عمیق هستند
8. He had taken it for granted that his verbose and glib explanation of the facts would convince the jury of his innocence.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده بود که شرح verbose و توضیح صریح حقایق، هیئت منصفه را از بی گناهی خود راضی خواهد ساخت
[ترجمه گوگل]او آن را به عهده گرفته است که توضیح عمیق و روشن خود را از حقایق قانع کننده هیئت منصفه بی گناهی خود را
9. He has an inimitably verbose style.
[ترجمه ترگمان]سبک مفصلی دارد
[ترجمه گوگل]او یک سبک بی قید و شرط دارد
10. She is really a verbose companion.
[ترجمه ترگمان] اون واقعا یه رفیق verbose
[ترجمه گوگل]او واقعا یک همراه همسر است
11. Neither of us was what anyone would call verbose.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدوم از ما چیزی نبود که کسی بتونه باه ام تماس بگیره
[ترجمه گوگل]هیچکدام از ما چیزی نبود که کسی بتواند با او صحبت کند
12. For example, here's a RE that uses re. VERBOSE ; see how much easier it is to read?
[ترجمه ترگمان]برای مثال، این یک برنامه کامپیوتری است که از آن استفاده می کند ببینید، خواندن آن چقدر آسان تر است؟
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، RE در اینجا RE استفاده می شود VERBOSE؛ ببینید چقدر ساده تر است که بخوانید؟
13. Your report is too long and verbose.
[ترجمه ترگمان] گزارش تو خیلی دراز و دراز مدته
[ترجمه گوگل]گزارش شما خیلی طولانی و عمیق است
14. Verily this vichyssoise of verbiage veers most verbose.
[ترجمه ترگمان]به راستی این vichyssoise of verbiage است
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این واژگانی از واژگان، عمیق تر است