کلمه جو
صفحه اصلی

undemonstrative


معنی : خود دار، فاقد ضمیر اشاره، غیر مدلل
معانی دیگر : تودار، کم حرف، کم نما، غیرمثبت

انگلیسی به فارسی

غیرمثبت، فاقد ضمیر اشاره، غیر مدلل، خوددار


غیر قابل اثبات، فاقد ضمیر اشاره، غیر مدلل، خود دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: undemonstratively (adv.), undemonstrativeness (n.)
• : تعریف: not tending to show one's feelings, affection, or the like; reserved.
متضاد: affectionate, demonstrative
مشابه: reserved

• not demonstrative, reserved, restrained
someone who is undemonstrative does not allow their feelings to show.

مترادف و متضاد

خود دار (صفت)
continent, undemonstrative, self-collected, self-composed, self-contained, having self-control, self-controlled, self-possessed, self-restrained

فاقد ضمیر اشاره (صفت)
undemonstrative

غیر مدلل (صفت)
undemonstrative

جملات نمونه

1. Lady Ainslie is an undemonstrative woman who rarely touches even her own son.
[ترجمه ترگمان]لیدی Ainslie زن undemonstrative است که بندرت پسر خودش را لمس می کند
[ترجمه گوگل]بانوی انیلی یک زن غیر قابل اثبات است که به ندرت حتی پسر خود را لمس می کند

2. Neighbours say he was quiet, undemonstrative and always carefully dressed.
[ترجمه ترگمان]neighbours می گفت که او ساکت و صمیمی است و همیشه با احتیاط لباس می پوشد
[ترجمه گوگل]همسایگان می گویند او آرام، غیر قابل اثبات و همیشه با دقت پوشانده شده است

3. He was an undemonstrative man, substantial.
[ترجمه ترگمان]اون مرد undemonstrative بود، قابل توجه بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد غیر قابل اثبات بود

4. Legend of all corners of the country and undemonstrative and lovely small penguin are together by one individual mix, this person is Ma Huateng.
[ترجمه ترگمان]در تمام گوشه های کشور و undemonstrative و penguin کوچک زیبا با یک ترکیب فردی کنار هم قرار دارند، این فرد مادر Huateng است
[ترجمه گوگل]افسانه از تمام گوشه های کشور و پنگوئن کوچک و غیرقابل انعکاس و دوست داشتنی با یک ترکیب شخصی ترکیب شده است، این شخص است Ma Huateng

5. Li Xiang is an undemonstrative person.
[ترجمه ترگمان]لی ژیانگ یو یک فرد undemonstrative است
[ترجمه گوگل]لی شیانگ یک فرد غیر قابل اعتماد است

6. Some is undemonstrative so, do not agree the person of appear in public, had become however move and active.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها صادق نیستند، بنابراین موافق نیستند که فرد ظاهر شده در انظار عمومی، به هر حال حرکت کرده و فعال شده باشد
[ترجمه گوگل]بعضی از اینها غیر قابل اثبات است، فردی را که به طور عمومی ظاهر می شود، موافق نیست، هرچند حرکت و فعال بوده است

7. My father was undemonstrative, and could neither share his feelings with us children nor deal with the feelings we had for him.
[ترجمه ترگمان]پدرم به دور از هم دور شده بود و نمی توانست احساسات خود را با ما در میان بگذارد، نه با احساساتی که نسبت به او داشتیم
[ترجمه گوگل]پدرم غیر قابل اثبات بود و نمی توانست احساساتش را با ما در میان بگذارد و با احساسات که برای او داشت، با ما برخورد کند

8. He is a man of undemonstrative nature.
[ترجمه ترگمان]او مرد undemonstrative است
[ترجمه گوگل]او مردی از ماهیت غیر قابل اثبات است

9. Jennie's performance during his last months and weeks was a model of quiet, undemonstrative heroism.
[ترجمه ترگمان]عملکرد Jennie در طول ماه های گذشته و هفته ها مدلی از شجاعت و شجاعت بود
[ترجمه گوگل]عملکرد جنی در آخرین ماهها و هفتههای خود، یک مدل قهرمانی آرام و غیر قابل اثبات بود

10. It is standing firm with the United States, in its clipped and undemonstrative sort of way.
[ترجمه ترگمان]این شرکت با ایالات متحده، در نوع clipped و undemonstrative، محکم و محکم ایستاده است
[ترجمه گوگل]آن را با ایالات متحده، در نوع خود متوقف و غیر قابل اثبات است

11. They are not only significant to social criminalistics, but also an undemonstrative thinking and questioning to the feminism problems.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها برای criminalistics اجتماعی قابل توجه هستند، بلکه تفکر انتقادی و پرسشگری در مورد مشکلات فمینیسم نیز هستند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها به جنبه های کیفی اجتماعی اهمیت می دهند، بلکه تفکر غیر قابل اثبات و سوءاستفاده از مشکلات فمینیسم است

12. Others will view their emotional control as hard and unfeeling, regarding them as unresponsive to their moods and undemonstrative in romantic affairs.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر کنترل عاطفی خود را سخت و بی احساس تلقی می کنند، در حالی که نسبت به آن ها به عنوان بی تفاوت نسبت به حالت ها و undemonstrative در امور عاشقانه، بی تفاوت هستند
[ترجمه گوگل]دیگران کنترل عاطفی خود را به عنوان سخت و ناخوشایند در نظر می گیرند، در نظر گرفتن آنها به عنوان رفتار غیرمعمول و غیر قابل اثبات در امور عاشقانه

13. His gangling stature is poised and graceful, the business suit of a suit black, what there are refined scroll taste and big boy on the face is undemonstrative.
[ترجمه ترگمان]قد باریک و قد بلند او برازنده و برازنده است، کت و شلوار کسب وکار یک کت و شلوار مشکی، چیزی که در آن مزه scroll ظریف و پسر درشت روی صورتش undemonstrative است
[ترجمه گوگل]قد و قواره ای که در آن گنجانده شده است، آماده و برازنده است، کت و شلوار کسب و کار از کت و شلوار سیاه و سفید است، که طعم پالایش تصفیه شده و پسر بزرگ بر روی صورت غیر قابل اثبات است

14. This equestrian boss nowadays is no longer already in those days that undemonstrative " pony elder brother ".
[ترجمه ترگمان]این رئیس equestrian امروزه دیگر در آن روزهایی که برادر بزرگ تر pony است، نیست
[ترجمه گوگل]این رئیس سوارکاری امروزه دیگر در آن روزها نیست که �برادر بزرگتر اسب� ناممکن است

پیشنهاد کاربران

ثابت نشده
تایید نشده


کلمات دیگر: