کلمه جو
صفحه اصلی

unchain


معنی : از زنجیر و بندرها کردن
معانی دیگر : از زنجیر و بندرها کردن

انگلیسی به فارسی

از زنجیر و بندرها کردن


انگلیسی به انگلیسی

• release from chains or restraint, set free

مترادف و متضاد

از زنجیر و بند رها کردن (فعل)
unchain

جملات نمونه

1. Angel's Unchain command has changed from place to place.
[ترجمه ترگمان]دستور Unchain (انجل)از جایی به مکان دیگر تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]فرمان Unchain فرشته از محل به محل تغییر کرده است

2. He could as easily unchain the words of life as He could open prison doors and unbolt iron gates to set His servants free.
[ترجمه ترگمان]به آسانی می توانست کلمات زندگی را که می توانست دره ای زندان را باز کند و دره ای آهنین خود را آزاد کند تا خدمتکاران را آزاد کند
[ترجمه گوگل]او می توانست به راحتی کلمات زندگی را به هم متصل کند، زیرا او می توانست درهای زندان را باز کند و دروازه های آهن را باز کند تا بندگانش را آزاد کند

3. Unchain your soul from hate, all you need is faith.
[ترجمه gh] روح خود را از نفرت پاک کنید؛تنها چیزی که نیاز دارید ایمان است
[ترجمه ترگمان]روح تو را از نفرت پاک می کند تنها چیزی که نیاز داری ایمان است
[ترجمه گوگل]روح خود را از بین ببرید، از همه چیز متنفر باشید، ایمان است

4. They dumped some bread and jam on the end of my bed and unchained me as usual.
[ترجمه ترگمان]آن ها مقداری نان و مربا را روی تخت من انداختند و مثل همیشه مرا آزاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها نان و نوشیدنی را در انتهای تخت من ریختند و من را به طور معمول از بین بردند

5. It was as if the honest fellow had been commanded to unchain a tiger.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که این مرد شریف دستور داده بود ببر دش
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید همسایۀ صادق دستور داده بود که یک ببر را از هم جدا کند

6. When he saw my horse's breast fairly pushing the barrier, he did put out his hand to unchain it, and then sullenly preceded me up the causeway, calling, as we entered the court, - 'Joseph, take Mr.
[ترجمه ترگمان]وقتی که سینه اسبم را نسبتا به دیوار فشار داد، دستش را دراز کرد تا آن را باز کند، و بعد با ترشرویی جلو من را گرفت و همان طور که وارد تالار شدیم، جوزف، آقای جوزف را ببر
[ترجمه گوگل]هنگامی که او پستان اسب خود را دید که به طور معکوس مانع آن بود، او دستش را به سمت نیش زدن گذاشت، و سپس به شدت به من زل زده بود، وقتی که وارد دادگاه شدیم، تماس گرفتیم - 'جوزف، آقای

7. Then I settled in to enjoy the next guest, the famous English rocker Joe Cocker, as he sang his latest hit, Unchain My Heart.
[ترجمه ترگمان]بعد برای لذت بردن از مهمان بعدی، یعنی جو راک انگلیسی معروف، جو کوکر، که آخرین hit را خواند، شروع به خواندن کرد
[ترجمه گوگل]سپس من برای حل این مشکل از مهمان بعدی، جک کوکر، خواننده معروف انگلیس، لذت بردم، همانطور که او آخرین آهنگ خود را 'Unchain My Heather' خوانده است

8. But it may only be during a time of emotional inner turbulence that you can summon the strength to unchain yourself.
[ترجمه ترگمان]اما ممکن است تنها در طول یک زمان آشفتگی درونی احساسی باشد که شما می توانید قدرت خود را برای محافظت از خود فرا بگیرید
[ترجمه گوگل]اما ممکن است فقط در یک زمان از آشفتگی درونی عاطفی باشد که شما می توانید قدرت را به دست آوردن خودتان خلاص کنید


کلمات دیگر: