کلمه جو
صفحه اصلی

viewpoint


معنی : نظر، دیدگاه، عقیده، دید، لحاظ، نظریه، نقطه نظر
معانی دیگر : نقطه نظر، دیدگاه، نظر، لحاظ، نظریه، عقیده

انگلیسی به فارسی

نقطه نظر، دیدگاه، نظر، لحاظ، نظریه، عقیده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place or spot that allows a particular range of sight.
مترادف: vantage
مشابه: outlook, perspective, promontory, prospect, view, vista

- From this viewpoint, you can see the ocean.
[ترجمه ترگمان] از این دیدگاه، شما می توانید اقیانوس را ببینید
[ترجمه گوگل] از این دیدگاه، می توانید اقیانوس را ببینید

(2) تعریف: an opinion.
مترادف: attitude, opinion, point of view, view
مشابه: angle, idea, notion, perspective, position, slant, stance, standpoint

- This book represents a variety of viewpoints on the Iraq War.
[ترجمه ترگمان] این کتاب نشان دهنده انواع نقطه نظرات در مورد جنگ عراق است
[ترجمه گوگل] این کتاب نماینده گوناگون دیدگاه های جنگ عراق است

• point of view, standpoint, position; observation point
someone's viewpoint is the way that they think about things in general or about a particular thing.
a viewpoint is also a place from which you can get a good view of something.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] لحاظ،دیدگاه ،نظریه ،عقیده، قسمت از پیش تعیین شده ناحیه نمایش.
[ریاضیات] نقطه ی دید، نقطه نظر، دیدگاه
[برق و الکترونیک] نقطه نظر

مترادف و متضاد

نظر (اسم)
sight, verdict, view, advice, regard, opinion, look, viewpoint, thought, slant, discretion, observation, gander, esteem, ken, waff

دیدگاه (اسم)
sight, viewpoint, beacon, point of view, standpoint, peephole, look-out, peep sight

عقیده (اسم)
impression, say, view, judgment, opinion, viewpoint, faith, belief, thought, notion, conception, estimation, review, credo, conviction, tenet, creed

دید (اسم)
vision, sight, eyesight, view, viewpoint, perspective, point of view, seeing, visibility, look-out

لحاظ (اسم)
light, viewpoint, perspective, phase

نظریه (اسم)
view, opinion, viewpoint, notion, point of view, recommendation, outlook, look-out, theory

نقطه نظر (اسم)
viewpoint, point of view, standpoint

way of thinking


Synonyms: angle, aspect, attitude, direction, estimation, eye, frame of reference, ground, light, long view, outlook, perspective, point of observation, point of view, position, posture, respect, side, slant, stance, stand, standpoint, twist, two cents’ worth, vantage point, view


جملات نمونه

1. from the viewpoint of . . .
از دیدگاه . . . ،از نظر . . .

2. I look at this problem from a different viewpoint.
[ترجمه امیر] من از زاویه دیگری ب این مساله مینگرم
[ترجمه ترگمان]من از دیدگاه متفاوتی به این مساله نگاه می کنم
[ترجمه گوگل]من از یک دیدگاه متفاوت به این مشکل نگاه می کنم

3. Most scientists would probably lean toward this viewpoint.
[ترجمه ترگمان]بیشتر دانشمندان احتمالا به این دیدگاه تکیه خواهند کرد
[ترجمه گوگل]اکثر دانشمندان احتمالا به این دیدگاه متکی هستند

4. The novel is shown from the girl's viewpoint.
[ترجمه ترگمان]این رمان از دیدگاه دختر نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]رمان از دیدگاه دختران نشان داده شده است

5. Try and think of it from the child's viewpoint.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از دیدگاه کودک به آن فکر کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از این دیدگاه کودک به آن فکر کنید

6. The viewpoint by the side of the road gave us a stunning panorama of the whole valley.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه کنار جاده به ما یک چشم انداز خیره کننده از کل دره داد
[ترجمه گوگل]دیدگاه کنار جاده به ما یک منظره خیره کننده از دره کامل داده است

7. I understand her viewpoint, but do not share it.
[ترجمه ترگمان]من دیدگاه او را درک می کنم، اما آن را تقسیم نمی کنم
[ترجمه گوگل]من دیدگاه او را درک می کنم، اما آن را به اشتراک نمی گذارم

8. He had an attractive singularity of viewpoint.
[ترجمه ترگمان]نقطه ضعفی جذاب داشت
[ترجمه گوگل]او تا به حال منحصر به فرد جذاب از نقطه نظر است

9. The islands were important from the viewpoint of American security.
[ترجمه ترگمان]این جزایر از دیدگاه امنیت آمریکا مهم بودند
[ترجمه گوگل]جزایر از دیدگاه امنیت آمریکا مهم بودند

10. Try looking at things from a different viewpoint.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از دید متفاوتی به چیزها نگاه کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید چیزها را از یک دیدگاه متفاوت نگاه کنید

11. From an ecological viewpoint, the motorway has been a disaster.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه اکولوژیکی، بزرگراه به یک فاجعه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]از دیدگاه اکولوژیکی، بزرگراه فاجعه ای بوده است

12. She will have her own viewpoint on the matter.
[ترجمه ترگمان]او دیدگاه خود را در مورد این موضوع خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او دیدگاه خود را در مورد این موضوع دارد

13. From the viewpoint of teachers, there has been a great increase in work.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه معلمان، افزایش زیادی در کار صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]از نظر معلمان، افزایش قابل توجهی در کار وجود دارد

14. He always takes the opposite viewpoint to the rest of the group.
[ترجمه ترگمان]او همیشه نقطه مقابل را به بقیه گروه می برد
[ترجمه گوگل]او همیشه به دیدگاه مخالف نسبت به بقیه گروه نگاه می کند

from the viewpoint of ...

از دیدگاه ...، از نظر ...


This is why we present our theory for a dynamic brain from a different viewpoint.

به همین دلیل است که ما تئوری خود را برای "یک مغز پویا" از دیدگاه متفاوت ارائه می‌دهیم.


پیشنهاد کاربران

A position giving a good view.
) نقطه نظر

مثال: i do try to put over our viewpoint.

دیدگاه

زاویه ی دید

یکی ازمعنی هاش میشه نقطه ای که ویو و منظره خوبی داره . مثل بعضی از نقاط کوه که واسه عکس انداختن مناسبه

منظر


کلمات دیگر: