کلمه جو
صفحه اصلی

unfrequented


معنی : دور افتاده، تکرار نشدنی، بدون امد و رفت، غیر مکرر
معانی دیگر : بدون امد و رفت، دور افتاده، تکرار نشدنی، غیر مکرر

انگلیسی به فارسی

بدون آمد و رفت، دور افتاده، تکرار نشدنی، غیر مکرر


بدون رعایت، تکرار نشدنی، بدون امد و رفت، دور افتاده، غیر مکرر


انگلیسی به انگلیسی

• empty, not attended frequently

صفت ( adjective )
• : تعریف: having few or no visitors, patrons, or the like.
مشابه: lonesome

- The bar remained unfrequented and soon closed.
[ترجمه ترگمان] بار دیگر بار دیگر بسته شد و به زودی بسته شد
[ترجمه گوگل] نوار باقی ماند و به زودی بسته شد

مترادف و متضاد

دور افتاده (صفت)
away, recluse, outlying, faraway, outland, straggly, far-off, unfrequented

تکرار نشدنی (صفت)
unfrequented, unrepeatable

بدون امد و رفت (صفت)
unfrequented

غیر مکرر (صفت)
unfrequented

جملات نمونه

1. Yet many of these crags can remain unfrequented even on the busiest weekend.
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از این crags حتی در شلوغ ترین هفته نیز می توانند کم تردد کنند
[ترجمه گوگل]با این حال بسیاری از این سواحل می توانند حتی در شلوغ ترین آخر هفته نیز بی رحم باشند

2. The true heart of Morar is in its unfrequented interior where tourists never go and only the brave venture.
[ترجمه ترگمان]قلب واقعی of در فضای خلوت خود قرار دارد که توریست ها هرگز نمی روند و تنها اقدام شجاعانه ای را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]قلب واقعی مورار در داخل آن کشور غرورآمیز است که گردشگران هرگز به آن مراجعه نمی کنند و فقط سرمایه گذاری شجاعانه

3. There is small clear lake settled in a unfrequented valley, around by all kinds of green plants and nameless flowers.
[ترجمه ترگمان]در یک دره خلوت و خلوت، دریاچه ای روشن وجود دارد که در اطراف همه انواع گیاهان سبز و گل های بی نام قرار دارد
[ترجمه گوگل]دریاچه ی کوچک روشن وجود دارد که در یک دره غیرمعمول قرار دارد، در اطراف انواع گیاهان سبز و گل های نامعلوم وجود دارد

4. This mountainside was unfrequented all day.
[ترجمه ترگمان]تمام روز به آنجا رفته بود
[ترجمه گوگل]این کوهستانی در تمام طول روز بی رحم بود

5. We reached the temple through an unfrequented mountain track.
[ترجمه ترگمان]ما به معبد از طریق یه مسیر مکرر کوهستانی رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق یک مسیر کوهستانی غیرمجاز به معبد رسیدیم

6. Drive unfrequented of when I raise head to see him that proud of face, in the mind resemble was mown by the knife so painful.
[ترجمه ترگمان]وقتی سر بلند می کنم که او را با آن چهره مغرور ببینم که این چاقو به قدری دردناک است که آن را درو می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که من به سمت بالا میرفتم تا او را ببینم که به افتخار افتخار می کرد، در ذهنم شبیه چاقو بود که دردناک بود

7. He flew along unfrequented alleys, and shortly found himself at his aunt's back fence.
[ترجمه ترگمان]از راه های غیر عادی پرواز کرد و طولی نکشید که خود را در حصار پشتی خانه عمه اش یافت
[ترجمه گوگل]او در امتداد کوچه های غیر مجاز پرواز کرد و در نهایت خود را در حصار پشتی عمه اش یافت

8. The few unfrequented bookshops left in China offered little else but the writings of Mao and Marx and Lenin.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از فروشی که در چین مانده بودند چیز دیگری به جز نوشته های مایو و مارکس و لنین نداشتند
[ترجمه گوگل]چندین کتابفروشی که در چین باقی مانده اند، به جای دیگری، اما نوشته های مائو، مارکس و لنین، به جای دیگری گذاشتند

9. They live in unfrequented forests of Xing'anLin, and make a living by feeding reindeer.
[ترجمه ترگمان]ان ها در جنگل های unfrequented of Xing زندگی می کنند و با تغذیه گوزن های شمالی امرار معاش می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در جنگلهای غیرقانونی Xing'anLin زندگی می کنند و با تغذیه گوزن های شمالی زندگی می کنند

10. By some not unfrequented Garden-side.
[ترجمه ترگمان]از طرف برخی دیگر از آن طرف باغ رفت و آمد نبود
[ترجمه گوگل]توسط بعضی از باغ های غیر انتفاعی

11. If this was not granted, the cargoes were landed elsewhere on unfrequented parts of the low and accessible coast.
[ترجمه ترگمان]اگر این مبلغ اعطا نشد، کالا در جای دیگری در نقاط دور افتاده از ساحل پست و قابل دسترسی فرود آمد
[ترجمه گوگل]اگر این امر اعطا نشد، این محموله ها در جای دیگر در قسمت های غیرقانونی ساحل کم و قابل دسترس قرار می گرفت

12. There"re no enough attentions on the poetry and Ci of Qing dynasty in the academic circle, as a result, many important composers are encountering unfrequented. "
[ترجمه ترگمان]توجه کافی به شعر و Ci خاندان کینگ در چرخه آکادمیک وجود ندارد، در نتیجه بسیاری از آهنگسازان مهم با غیرمتعارف مواجه می شوند \"
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، بسیاری از آهنگسازان مهمی در معرض نابسامانی قرار می گیرند و توجه زیادی به شعر و سلسله جی چینگ در آکادمی ندارند '

13. It is necessary to reinforce emergency ideological and political work in oil exploration industry as oil exploration activities are mostly carried out in unfrequented areas with unexpected happenings.
[ترجمه ترگمان]لازم است که فعالیت های ایدئولوژیک و سیاسی اضطراری در صنعت اکتشاف نفت را تقویت کند چون فعالیت های اکتشاف نفت اغلب در مناطق غیر مسکونی با اتفاقات پیش بینی نشده رخ می دهند
[ترجمه گوگل]لازم است که فعالیت های ایدئولوژیک و سیاسی اورژانسی در صنعت اکتشاف نفت تقویت شود چرا که فعالیت های اکتشاف نفت عمدتا در مناطق غیرمجاز با اتفاقات غیر منتظره انجام می شود

14. Most and intimate caress produce outdoors, roadside, garden, natant bathhouse, unfrequented alley or houseboat to go up, in a few opener countries, also produce outdoors and woods in.
[ترجمه ترگمان]در برخی از کشورهای باز، اغلب نوازش شیرین و دوستانه در فضای باز، باغ، باغ، حمام natant، و یا houseboat برای بالا رفتن، در برخی از کشورها، باز هم در فضای باز و جنگل تولید می شوند
[ترجمه گوگل]لعنتی ترین و شاداب تر، در خارج از منزل، کنار جاده، باغ، حمام ناتانت، کوچه های غیر مسکونی و یا خانه های کوچک برای بالا بردن، در چند کشور درب بازکن، تولید در خارج از منزل و درختان


کلمات دیگر: