کلمه جو
صفحه اصلی

unclear


معنی : نامساعد، نا پیدا، نا معلوم، نامفهوم، معلق

انگلیسی به فارسی

غیر واضح، نامفهوم، نا معلوم، معلق، نا پیدا، نامساعد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of clear.
متضاد: clear, plain, self-evident
مشابه: ambiguous, hazy, muddy, obscure, opaque, turbid, uncertain, vague

• not clear, vague, obscure
if something is unclear or if you are unclear about it, it is not obvious or is so confusing that you cannot understand it properly.

مترادف و متضاد

نامساعد (صفت)
bad, unfavorable, inimical, inadequate, uneven, unfair, unclear

نا پیدا (صفت)
missing, latent, blind, transparent, unclear, inconspicuous, indiscernible

نامعلوم (صفت)
invisible, hazy, uncertain, unlimited, strange, unclear, inconspicuous, conditional, unknown, uncharted, incalculable, indistinct, nonsignificant, indescribable

نامفهوم (صفت)
obscure, unclear, unmeaning, obscurant, dubious

معلق (صفت)
indeterminate, uncertain, vague, indefinite, unclear, indistinct, hanging, suspended, hovering, overhung, inexplicit, suspended from service

جملات نمونه

1. It is unclear whether the meeting will go ahead as planned.
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که آیا این ملاقات برنامه ریزی شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که آیا جلسه به همان اندازه برنامه ریزی شده است یا خیر

2. The ownership of the painting remains unclear.
[ترجمه ترگمان]مالکیت این نقاشی هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]مالکیت نقاشی هنوز نامشخص است

3. The marking on the road is unclear.
[ترجمه آمل خ] نشانه گذاری روی جاده غیر واضع است
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که نشانه گذاری در این جاده مشخص نیست
[ترجمه گوگل]نشانه گذاری در جاده نامشخص است

4. It is unclear how to mitigate the effects of tourism on the island.
[ترجمه فیض] معلوم نیست که چطور می توان اثرات صنعت توریسم در جزیره را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که چگونه اثرات گردشگری بر روی جزیره را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]معلوم نیست چگونگی کاهش اثرات گردشگری در جزیره

5. The terms of the contract are very unclear.
[ترجمه آمل خ] اصطلاحات قرارداد خیلی غیر واضع هستند
[ترجمه ترگمان]شرایط قرارداد بسیار مبهم است
[ترجمه گوگل]شرایط قرارداد بسیار مشخص نیست

6. The overall extent of civilian casualties remained unclear.
[ترجمه ترگمان]میزان کلی تلفات غیرنظامیان هنوز مشخص نیست
[ترجمه گوگل]میزان کلی تلفات غیرنظامیان هنوز مشخص نیست

7. It is unclear how much popular support they have among the island's population.
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که چه میزان حمایت مردمی در میان مردم این جزیره وجود دارد
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که میزان حمایت مردم در بین جمعیت جزیره چه میزان است

8. To this day, it's unclear whether he shot himself or was murdered.
[ترجمه ترگمان]در این روز مشخص نیست که آیا او خود را هدف گلوله قرار داده یا کشته شده است
[ترجمه گوگل]تا امروز، مشخص نیست که آیا او خود را شلیک کرد یا قتل کرد

9. Some of your diagrams are unclear.
[ترجمه ترگمان]برخی از نمودار شما مشخص نیست
[ترجمه گوگل]برخی از نمودارهای شما مشخص نیست

10. I'm unclear about a couple of points in your proposal - could you go over them again?
[ترجمه ترگمان]در مورد چند نکته در پیشنهاد شما مشخص نیست - آیا ممکن است دوباره آن ها را مرور کنید؟
[ترجمه گوگل]من در مورد چند مورد در پیشنهاد شما چندان روشن نیست - آیا می توانید دوباره به آنها برسید؟

11. It is unclear why some people develop arthritis.
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که چرا بعضی از مردم ورم مفاصل را توسعه می دهند
[ترجمه گوگل]معلوم نیست چرا برخی افراد مبتلا به آرتریت می شوند

12. The real cause of the riot was unclear, but the occasion was the arrest of two men.
[ترجمه ترگمان]علت واقعی شورش مشخص نبود، اما این موقعیت دستگیری دو مرد بود
[ترجمه گوگل]علت واقعی شورش ها مشخص نبود، اما مناسبت دستگیری دو مرد بود

13. It's unclear whether he arrived before or after the shot was fired.
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که آیا او قبل یا بعد از شلیک گلوله وارد شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که آیا او قبل یا بعد از شلیک اخراج شد

14. What precisely triggered off yesterday's riot is still unclear.
[ترجمه ترگمان]چیزی که دقیقا آغاز شورش دیروز را آغاز کرد هنوز مشخص نیست
[ترجمه گوگل]آنچه دقیقا باعث شورش های دیروز شده است هنوز معلوم نیست

15. Our plans are unclear at the moment.
[ترجمه ترگمان]برنامه های ما در حال حاضر مشخص نیست
[ترجمه گوگل]برنامه های ما در حال حاضر مشخص نیست

پیشنهاد کاربران

نا آگاه بودن

نامطمئن

غیرواضح

پنهان

مبهم

مشخص نبودن. . تار بودن. ب طور کاملا واضح دیده نشدن

نامعلوم . کثیف

نامشخص

شناخته نشده

گنگ، نامفهوم
دوست عزیز nuclear به معنی هسته ای هستش

ناواضح


کلمات دیگر: