کلمه جو
صفحه اصلی

verminous


معنی : شپش گرفته، پر از حشرات یا جانوران موذی
معانی دیگر : حشره مانند، خسترسان

انگلیسی به فارسی

پر از حشرات یا جانوران موذی، شپش گرفته


خرگوش، شپش گرفته، پر از حشرات یا جانوران موذی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: verminously (adv.), verminousness (n.)
(1) تعریف: of, like, or infested with vermin.

(2) تعریف: caused or spread by vermin.

• infested with vermin; of or caused by vermin; repulsive

مترادف و متضاد

شپش گرفته (صفت)
verminous

پر از حشرات یا جانوران موذی (صفت)
verminous

جملات نمونه

1. Gleeson opened one verminous eye and he looked quickly away.
[ترجمه ترگمان]Gleeson یک چشم حشرات را باز کرد و به سرعت به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]گلیسون یک چشم وحشی را باز کرد و به سرعت نگاه کرد

2. There was a handful of verminous women, too, and even a few sickly children.
[ترجمه ترگمان]یک مشت زن پر از شپش بود و حتی چند بچه مریض
[ترجمه گوگل]تعداد انگشت شماری از زنبورها و حتی چند کودک بیمار وجود داشت

3. The hospitals were filled with dirty, bewhiskered, verminous men who smelled terribly and bore on their bodies wounds hideous enough to turn a Christian's stomach.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها از مردانی پر از حشرات موذی و پر از حشرات بود که بوی بد می دادند و از زخم های بدنشان به اندازه کافی زشت بودند که شکم یک مسیحی را عوض کنند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها با کثیف و بی رحمانه و مردانه وحشیانه پر شده بودند که به شدت بوی بدی داشتند و بدنشان زخم های زیادی را زخمی کردند تا معده مسیحی را تبدیل کنند

4. It was known that many of them had sympathy with Mosley and his verminous bunch.
[ترجمه ترگمان]می دانستند که بسیاری از آن ها با Mosley و دسته ای پر از حشرات همدردی دارند
[ترجمه گوگل]شناخته شده بود که بسیاری از آنها با Mosley و گروه جسمی او همدردی داشتند

5. And the ragamuffin kids: unwashed kids, hungry kids, artful kids, verminous kids, nice kids and unholy terrors.
[ترجمه ترگمان]و بچه های ragamuffin، بچه های unwashed، بچه های گرسنه، بچه های لوس، بچه های پر از حشرات، بچه های خوب و موذی
[ترجمه گوگل]بچه های رگاموفین بچه ها، بچه گرسنه، بچه های باهوش، بچه های پرخاشگر، بچه های خوب و ترورهای نابالغ را بی قرار گذاشتند

6. He was a bullet-headed child whose shaven hair showed that he had recently been sent to the cleansing station as verminous.
[ترجمه ترگمان]او بچه ای بود سر تراشیده که موهای تراشیده او نشان می داد که به تازگی به مرکز پاک سازی فرستاده شده است
[ترجمه گوگل]او یک کودک گلوله ای بود که موهای برهنه او را نشان می داد که اخیرا به عنوان جرمناسی به ایستگاه پاکسازی فرستاده شده است

7. The main goal of the toilet modernization in rural areas is to prevent and control the propagation of the verminous and intestinal infectious affection.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی مدرن سازی توالت در مناطق روستایی جلوگیری و کنترل انتشار کرم حشرات و روده ای است
[ترجمه گوگل]هدف اصلی از نوسازی توالت در مناطق روستایی جلوگیری و کنترل انتشار عفونت های مضر و روده ای است

پیشنهاد کاربران

مربوط به انگل حیوانی خارجی


کلمات دیگر: