کلمه جو
صفحه اصلی

unlawful


معنی : غیر قانونی، حرام، غیر مشروع، خلاف شرع
معانی دیگر : خلاف قانون، غیر اخلاقی، نامشروع

انگلیسی به فارسی

غیرقانونی، غیر قانونی، حرام، خلاف شرع، غیر مشروع


نامشروع، خلاف شرع، حرام، غیرقانونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unlawfully (adv.), unlawfulness (n.)
• : تعریف: not permitted by law; illegal.
مترادف: illegal, illegitimate, illicit
متضاد: lawful, legal
مشابه: banned, criminal, felonious, forbidden, outlawed, unconstitutional

• illegal, illegitimate
something that is unlawful is not legal; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع

مترادف و متضاد

غیر قانونی (صفت)
wrongful, extralegal, illegal, unlawful

حرام (صفت)
illegal, unlawful, ill-gotten

غیر مشروع (صفت)
illegitimate, illegal, unlawful

خلاف شرع (صفت)
unlawful

against the law


Synonyms: actionable, banned, bootleg, criminal, flagitious, forbidden, illegal, illegitimate, illicit, improper, iniquitous, lawless, nefarious, outlawed, prohibited, taboo, unauthorized, under-the-counter, unlicensed, wrongful


Antonyms: authorized, lawful, legal, right


جملات نمونه

It is unlawful to break and enter somebody else's house.

شکستن در و وارد شدن به خانه‌ی دیگری غیرقانونی است.


unlawful money

پول حرام


unlawful love

عشق نامشروع


1. unlawful entry is forbidden under penalty of imprisonment
ورود غیر قانونی مشمول مجازات زندان است.

2. unlawful love
عشق نامشروع

3. unlawful money
پول حرام

4. it is unlawful to break and enter somebody else's house
شکستن در و وارد شدن به خانه ی دیگری غیر قانونی است.

5. He claimed damages for unlawful eviction.
[ترجمه ترگمان]او مسئولیت اخراج غیرقانونی را برعهده گرفته است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که خسارت برای اخراج غیرقانونی دارد

6. He drove his car at an unlawful speed.
[ترجمه ترگمان]با سرعت غیر قانونی اتومبیلش را می راند
[ترجمه گوگل]او ماشین خود را با سرعت غیرقانونی سوار کرد

7. It is unlawful for a teacher to inflict corporal punishment on pupils.
[ترجمه ترگمان]برای یک معلم غیرقانونی است که تنبیه بدنی را به دانش آموزان تحمیل کند
[ترجمه گوگل]برای معلمی مجازات ذاتی در دانش آموزان غیرقانونی است

8. Don't mess about with married women, it's unlawful.
[ترجمه ترگمان]با زن های شوهردار گند نزن، غیر قانونی است
[ترجمه گوگل]با زنان متاهل آشنا نباشید، غیرقانونی است

9. They evicted the property from its unlawful possessor.
[ترجمه ترگمان]آن ها ملک را از ملک غیر قانونی و غیر قانونی بیرون انداختند
[ترجمه گوگل]آنها اموال را از صاحب غیرقانونی اخراج کردند

10. It is unjust and unlawful to discriminate against people of other races.
[ترجمه ترگمان]غیر منصفانه و غیر قانونی است که در مقابل مردم نژاده ای دیگر تبعیض قائل شود
[ترجمه گوگل]این غیر مجاز است که به تبعیض علیه افراد نژادهای دیگر غیر مجاز باشد

11. He was arrested for the unlawful possession of fire arms.
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر تملک غیر قانونی اسلحه بازداشت کردند
[ترجمه گوگل]او برای مالکیت غیرقانونی اسلحه آتش دستگیر شد

12. They were charged with unlawful possession of firearms.
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به تملک غیرقانونی سلاح گرم شدند
[ترجمه گوگل]آنها به دست داشتن غیر قانونی سلاح گرم متهم شدند

13. A pushed-in window indicated unlawful entry.
[ترجمه ترگمان]یک پنجره فشار داده شده، ورود غیرقانونی را نشان داد
[ترجمه گوگل]یک پنجره تحت فشار قرار گرفت و ورود غیرقانونی نشان داد

14. She accused her employer of unlawful dismissal and won/lost her case.
[ترجمه ترگمان]او کارفرمای خود را به اخراج غیرقانونی متهم کرد و پرونده خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]او کارفرمای خود را از اخراج غیرقانونی متهم کرد و پرونده او را شکست داد

15. The jury delivered a verdict of unlawful killing.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه حکم قتل غیرقانونی را صادر کرد
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم قتل غیرقانونی را صادر کرد


کلمات دیگر: