کلمه جو
صفحه اصلی

vestibule


معنی : راهرو، سرسرا، دهلیز، هشتی، دالان سرپوشیده
معانی دیگر : (کالبدشناسی - جانورشناسی) دهلیز، دهلیزه، دالان، رواق، کفش کن، رجوع شود به: lobby، راهرو سرپوشیده میان دو واگن مسافربر

انگلیسی به فارسی

راهرو، دالان سرپوشیده، هشتی، دهلیز


سالن، هشتی، راهرو، دهلیز، سرسرا، دالان سرپوشیده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: vestibular (adj.)
(1) تعریف: a small hall or passageway at the entrance to a building; foyer.
مشابه: hall

(2) تعریف: an enclosed entrance to a railway passenger car.

(3) تعریف: a cavity or passageway at the entrance to an anatomical cavity.

• entrance hall just inside the front doors of a building; small cavity leading from one larger cavity or canal to another (anatomy); closed passageway between two railroad cars
a vestibule is an enclosed area between the outside door of a building and an inner door; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] دهلیز، سرسرا، دهلیزه، دالان، هشتی، راهرو - الف) یک حفره جریان داخلی، به جز کانال، متعلق به سیستم آبی یک اسفنج، که در نزدیکی سطح قرار گرفته و آب را از یک یا چند روزنه، دریافت می کند. - مترادف: فضای زیر پوستی. - ب) بخش دیستال (نزدیک سطحی) یک خانه جانور در یک بریوزوآن کریپتوستوم، که معمولاً بطور قاعده ای توسط hemisepta محدود شده است. مترادف: vestibulum. ج) در بریوزوآنها، فضایی که توسط دیواره شامه ای در زیر منفذی احاطه می شود که از درون آن لفوفور و شاخکها بیرون می زنند. د) فضای بین دیواره دو جداره و آهکی (لاملای خارجی) که صدف بیرونی قابل ملاحظه یا دیدن یک استراکود را می سازد. هـ) یک طویل شدگی نیمه استوانه ای کفه ساقه ای بطور پشتی کفه بازویی یک براکیوپود (1965).

مترادف و متضاد

راهرو (اسم)
runway, aisle, corridor, hall, doorway, passage, lobby, walk, vestibule, gallery, passageway, door, gangway

سرسرا (اسم)
lobby, antechamber, vestibule, entrance hall

دهلیز (اسم)
corridor, vestibule

هشتی (اسم)
vestibule, porch

دالان سرپوشیده (اسم)
vestibule

small room for arrivals


Synonyms: antechamber, anteroom, doorway, entrance, entrance hall, entry, entryway, foyer, gateway, hall, hallway, lobby, narthex, porch, portal, portico


جملات نمونه

1. the vestibule of the inner ear
دهلیز گوش داخلی

2. I'll wait for you in the vestibule.
[ترجمه ترگمان]من در راهرو منتظرت خواهم ماند
[ترجمه گوگل]من منتظر شما در حمام هستم

3. In the vestibule, I scanned the column of buzzers while she fumbled in her purse for her keys.
[ترجمه ترگمان]در راهرو ستون buzzers را بررسی کردم و در کیف دستی اش دنبال کلیدها گشتم
[ترجمه گوگل]در داخل سالن، ستون buzzers را اسکن کردم، در حالی که او در کیف پول خود را برای کلید های او زد

4. He forced the couple into the vestibule of a bank in Brunswick Street where he made them take off their clothing.
[ترجمه ترگمان]آن زوج را مجبور کرد به راهرو یک بانک در خیابان Brunswick وارد شوند، جایی که او آن ها را وادار کرد تا لباس خود را بردارند
[ترجمه گوگل]او زوج را به وینستی یک بانک در خیابان برونزویک برد و آنها را به لباس خود برد

5. Within the vestibule, red lighting ached drearily on the eye.
[ترجمه ترگمان]در راهرو نور سرخی به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]در داخل سالن، روشنایی قرمز به طور چشمگیری در چشم دیده می شود

6. An arched and columned vestibule block marked out the building as a station, but behind rose a fifteen-storey office block.
[ترجمه ترگمان]راهرو طاق دار و columned ساختمانی بود که ساختمان را به عنوان یک ایستگاه نشان می داد، اما پشت سر جای یک ساختمان شماره ۱۵ طبقه بالا بود
[ترجمه گوگل]بلوک انحصاری انحصاری و ستون فقرات ساختمان را به عنوان یک ایستگاه مشخص کرد، اما یک بلوک دفتر پانزده طبقه ای را پشت سر گذاشت

7. He opened the unlocked door to a vestibule with rosewood paneling and a burgundy tiled floor.
[ترجمه ترگمان]در را باز کرد و در راهرو را با قاب چوب صندل سرخ و کف فرش قرمز رنگ باز کرد
[ترجمه گوگل]او درب ورودی را به یک وینتیو با پانل چوب گل رز و کف کاشی برندا باز کرد

8. Just inside the vestibule there was coconut matting, and seeing this Mum looked about then began to wipe her feet.
[ترجمه ترگمان]درست داخل راهرو، حصیری نارگیل بود و دیدن آن مادر به اطراف نگاه کرد و شروع به پاک کردن پاهایش کرد
[ترجمه گوگل]فقط در داخل سالن وجود دارد ماته نارگیل، و دیدن این مامان نگاه کرد و سپس شروع به پا پاک کرد

9. Able to smash vestibule windows with a single brick.
[ترجمه ترگمان]که تونستم پنجره های راهرو رو با یه آجر فرش کنم
[ترجمه گوگل]قادر به سر و صدا پنجره های یخ با یک آجر تک

10. It led into a tiny vestibule with doors on all three sides.
[ترجمه ترگمان]به راهروی کوچکی منتهی می شد که در هر سه طرف درها بسته بود
[ترجمه گوگل]آن را به یک سالن کوچک با درب در هر سه طرف منجر شده است

11. Albert was standing in the vestibule overseeing the logistics.
[ترجمه ترگمان]آلبر در راهرو ایستاده بود و در سرسرا نظارت می کرد
[ترجمه گوگل]آلبرت در حمام در حال نظارت بر لجستیک ایستاده بود

12. Every time the vestibule door opened, he tensed up.
[ترجمه ترگمان]هر بار که راهرو باز می شد، عصبی می شد
[ترجمه گوگل]هر بار درب ورودی باز شد، او را تسخیر کرد

13. Harriet went out into the vestibule, which was already darkening with the approaching night.
[ترجمه ترگمان]هریت بیرون رفت و به راهرو رفت، که در همین موقع شب نزدیک شده بود
[ترجمه گوگل]هریت به طرف سالن رفت، که در حال نزدیک شدن به شب بود

14. You enter through a tiny vestibule over which presides a man in uniform.
[ترجمه ترگمان]شما وارد راهروی کوچکی می شوید که به یک مرد اونیفورم امر می کند
[ترجمه گوگل]شما از طریق یک وانت کوچک وارد می شوید که بیش از آن یک مرد را در یک فرم قرار می دهد

the vestibule of the inner ear

دهلیز گوش داخلی


پیشنهاد کاربران

هشتی، طاق، ایوان، رواق و آسمانه

مجرا

vestibule ( ریلی )
واژه مصوب: پیشگاه واگن
تعریف: فضایی بسته در دو سر واگن مسافری


کلمات دیگر: