کلمه جو
صفحه اصلی

unassailable


معنی : بی تردید، غیر قابل بحث، یورش ناپذیر، غیرقابل حمله
معانی دیگر : غیر قابل انکار، انکار ناپذیر، ارندان ناپذیر، تک ناپذیر، ایمن، غیر قابل بحک

انگلیسی به فارسی

یورش ناپذیر، بی تردید، غیر قابل بحث، غیرقابل حمله


غیر قابل تحمل، غیر قابل بحث، بی تردید، یورش ناپذیر، غیرقابل حمله


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unassailably (adv.), unassailableness (n.)
(1) تعریف: not open to attack, doubt, or denial.
متضاد: assailable, vulnerable
مشابه: invulnerable

- She proved her point with unassailable logic.
[ترجمه ترگمان] دلیل او را با منطق موجه ثابت کرد
[ترجمه گوگل] او نقطه او را با منطق غیر قابل انکار نشان داد

(2) تعریف: not vulnerable to physical or military attack.
متضاد: assailable, defenseless
مشابه: impregnable, invulnerable

- They believed the fortress to be unassailable.
[ترجمه ترگمان] آن ها عقیده داشتند که دژ غیرقابل حمله است
[ترجمه گوگل] آنها اعتقاد داشتند که قلعه غیر قابل انکار است

• not able to be assailed, not able to be attacked or assaulted, not able to be refuted
if something is unassailable, nothing can alter it or destroy it; a formal word.

مترادف و متضاد

بی تردید (صفت)
doubtless, unmistakable, unerring, unassailable

غیر قابل بحث (صفت)
unassailable

یورش ناپذیر (صفت)
unassailable

غیر قابل حمله (صفت)
unassailable

جملات نمونه

1. her reputation is unassailable
شهرت او حرف ندارد (قابل تردید نیست)

2. That was enough to give Mansell an unassailable lead.
[ترجمه ترگمان]همین کافی بود تا به Mansell حمله کند
[ترجمه گوگل]این به اندازه کافی بود که منسل را منجر به سربلندی غیر قابل انکار کند

3. The result gave the team an unassailable lead .
[ترجمه ترگمان]این نتیجه باعث شد که تیم به طور غیرقابل کنترلی رهبری را به دست گیرد
[ترجمه گوگل]نتیجه این تیم را به عنوان یک سرمربی غیرقابل تحمل به تیم آورد

4. She replied with what she thought was unassailable logic . . .
[ترجمه ترگمان]اون با چیزی که فکر می کرد منطقی و منطقی بود جواب داد
[ترجمه گوگل]او با آنچه که فکر می کرد منطق غیر قابل انکار بود پاسخ داد

5. The party's position looked unassailable .
[ترجمه ترگمان]وضع حزب موجه جلوه می کرد
[ترجمه گوگل]موقعیت حزب غیر قابل انکار بود

6. For the girls it is an unassailable tradition.
[ترجمه ترگمان]برای دخترا این یه رسم غیرقابل unassailable
[ترجمه گوگل]برای دختران این سنت غیر قابل انکار است

7. Its editorial integrity ought to be unassailable, at least in its hard news sections.
[ترجمه ترگمان]انسجام سرمقاله این کتاب باید دست کم در بخش های سخت خبری آن امکان پذیر باشد
[ترجمه گوگل]تمامیت سرمقاله آن باید حداقل در بخش های خبری سخت خود، غیرقابل انکار باشد

8. Her position/argument is unassailable.
[ترجمه ترگمان]موقعیت \/ بحث او غیرقابل شکستن است
[ترجمه گوگل]موقعیت / استدلال او غیر قابل انکار است

9. The result gives Walsall Kipping an unassailable lead with one round of matches left.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه باعث می شود که Walsall حمله ای غیر مجاز به یک دور از مسابقات باقی بماند
[ترجمه گوگل]نتیجه Walsall Kipping یک سرمربی بی نظیر را با یک دور از مسابقات به دست می آورد

10. The Traditionalists had always enjoyed unassailable dominance in politics and business.
[ترجمه ترگمان]The همیشه از نفوذ unassailable در سیاست و تجارت لذت می برد
[ترجمه گوگل]سنت گرایان همواره از سلطهی غیرقابل انکار در سیاست و تجارت برخوردار بودند

11. His legal position is unassailable.
[ترجمه ترگمان]موقعیت قانونی او در حال بررسی است
[ترجمه گوگل]موقعیت قانونی او غیر قابل انکار است

12. He offers the unassailable proposition that without money there can be no inflation.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد غیرقابل انکاری دارد که بدون پول هیچ تورم وجود ندارد
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد غیر قابل انکار ارائه می دهد که بدون پول تورم نمی تواند باشد

13. The logic of the Japan - boosters is unassailable.
[ترجمه ترگمان]منطق of - تقویت کننده ها مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]منطق تقویت کننده ژاپن غیر قابل انکار است

14. This, then, was an unassailable position to take: contempt poured on heathenism as such, c Comp.
[ترجمه ترگمان]در این صورت، وضع غیرقابل تحملی نیز به نظر می رسید: تحقیری که نسبت به من نسبت به چنین اعمالی انجام می داد، ج Comp
[ترجمه گوگل]سپس، این موضع غیر قابل تحملی بود تا تحقیر را بر روی قیاس به مثابه آن، c comp

her reputation is unassailable

شهرت او حرف ندارد (قابل تردید نیست)


پیشنهاد کاربران

رسوخ ناپذیر

خلل ناپذیر

غیر قابل نفوذ، ایمن ، غیر قابل انکار


کلمات دیگر: