1. a story teller
داستان سرا
2. The teller is adding up her receipts.
[ترجمه ترگمان]گوینده در حال افزایش رسیده ای خود است
[ترجمه گوگل]گویا درآمدش را جمع کرده است
3. He was a good story - teller and used to make up tales about farmers and animals.
[ترجمه ترگمان]او یک گوینده داستان خوب بود و برای ساختن داستان هایی در مورد کشاورزان و حیوانات استفاده می شد
[ترجمه گوگل]او یک داستانپرداز خوب بود و از داستانهای مربوط به کشاورزان و حیوانات استفاده میکرد
4. Mr. Smith takes the biscuit as a story teller.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت بیسکوییت را به عنوان یک گوینده داستان می گیرد
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت بیسکویت را به عنوان یک قاتل داستان می گیرد
5. The famous story teller capped the old story by telling a better and more interesting one.
[ترجمه ترگمان]گوینده داستان معروف داستان قدیمی را با گفتن یک داستان بهتر و جالب تر بازگو کرد
[ترجمه گوگل]داستان قشنگ داستان داستان قدیمی را با گفتن یکی از بهتر و جالب تر، به نمایش گذاشت
6. A line formed at each teller window.
[ترجمه ترگمان]صفی که در هر پنجره گوینده شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]یک خط در هر پنجره گفتگو تشکیل شده است
7. Jokes establish an intimacy between the teller and the hearer.
[ترجمه ترگمان]جوک ها نوعی صمیمیت بین گوینده و شنونده ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]جوک ها صمیمیت بین تاهل و شنونده برقرار می کنند
8. In 197 there were only 200 automatic teller machines in Britain, compared with 1500 now.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۷ سال گذشته، تنها ۲۰۰ دستگاه تحویلدار اتوماتیک در بریتانیا وجود داشت که در حال حاضر ۱۵۰۰ عدد بود
[ترجمه گوگل]در سال 1972، تنها 200 ماشین حساب اتوماتیک در بریتانیا، در مقایسه با 1500 در حال حاضر وجود دارد
9. Teller, of course, worked on the atom bomb and the H-bomb.
[ترجمه ترگمان]البته آن ها در مورد بمب اتم و بمب اتمی کار می کردند
[ترجمه گوگل]البته، تلر بر روی بمب اتم و بمب H کار می کرد
10. Teller robbed bank for love A BANK clerk robbed the till of £850,000 to keep her married boyfriend in luxury.
[ترجمه ترگمان]و یک کارمند بانک از بانک سرقت کرد و یک کارمند بانک را دزدید، تا این که ۸۵۰،۰۰۰ که دوست پسرش را در ناز و نعمت حفظ کند
[ترجمه گوگل]تلر بانک را برای عشق خراب کرد یک روحانی بانک، تا زمانی که 850،000 پوند را از دست داده است، ازدواج کرده است
11. I loved to watch the bank teller add up my deposit and write it in my little red bank book.
[ترجمه ترگمان]من خیلی دوست داشتم که صندوق بانک را ببینم و آن را در دفتر کوچک red بنویسم
[ترجمه گوگل]من دوست داشتم به تماشای حساب بانکی حساب خود را اضافه کنم و آن را در کتاب قرمز کوچک من بنویسید
12. Jeffrey Teller and Mrs Estelle Lambert-Duchesne were the other most frequently appearing free-lance writers in the magazine.
[ترجمه ترگمان]جفری Teller و خانم Estelle لمبرت بودند که اغلب در این مجله نویسندگان آزاد ظاهر می شدند
[ترجمه گوگل]جفری تلر و خانم استلله لامبرت-دوشن یکی دیگر از نویسندگان آزاد در این مجله بودند
13. A young teller was shot dead by bank robbers today.
[ترجمه pari] یکی از کارمندان بانک امروز توسط دزدان بانک کشته شد
[ترجمه ترگمان]یکی از گویندگان امروز توسط دزدان بانک کشته شد
[ترجمه گوگل]امروز خبرنگار جوان توسط دزدان بانک کشته شد
14. It came from the fortune teller.
[ترجمه ترگمان] اون از طرف پیشگو بود
[ترجمه گوگل]از قضاوت گویا آمد