کلمه جو
صفحه اصلی

unexplainable


معنی : غیر قابل توصیف

انگلیسی به فارسی

غیر قابل توضیح


غیر قابل توصیف


غیرقابل توضیح است، غیر قابل توصیف


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of explainable.
مشابه: inexplicable

• not explainable, that cannot be explained

مترادف و متضاد

غیر قابل توصیف (صفت)
unutterable, unaccountable, unexplainable

جملات نمونه

1. Something unexplainable takes over and breathes life into the known life.
[ترجمه ترگمان]چیزی unexplainable طول می کشد و زندگی را در زندگی شناخته شده تنفس می کند
[ترجمه گوگل]چیزی غیر قابل توضیح طول می کشد و زندگی را به زندگی شناخته می شود

2. It was serious, but nothing that was necessarily unexplainable by the natural cycles of health and disease in such forests.
[ترجمه ترگمان]این مساله جدی بود، اما چیزی که لزوما اثر چرخه های طبیعی سلامت و بیماری در چنین forests نبود
[ترجمه گوگل]این جدی بود، اما چیزی که به طور طبیعی ناشی از چرخه های طبیعی سلامتی و بیماری در چنین جنگل ها نبود

3. She fought against the sudden unexplainable impulse to tell him everything, to lighten the heavy burden of grieving alone.
[ترجمه ترگمان]با انگیزه ناگهانی به او گفت که همه چیز را به او بگوید، تا بار سنگینی را بر دوش خود بگذارد
[ترجمه گوگل]او با انگیزه ناگهانی ناگهانی مبارزه کرد تا همه چیز را به او بگوید، تا بار سنگین تنهایی را تسکین دهد

4. The unexplainable spark of excitement, at being in his presence again, shocked her.
[ترجمه ترگمان]از این که دوباره در حضورش حضور پیدا کرده بود، جرقه پر از هیجان و هیجان وجود داشت
[ترجمه گوگل]جرقه غیر قابل توضیح از هیجان، در حال حاضر در حضور او دوباره، او را شوکه کرد

5. An unexplainable aroused from my heart.
[ترجمه ترگمان] یه چیز مسخره رو از قلب من ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]غیر قابل توضیح از قلب من تحریک شد

6. The gross attack that followed was brutal and unexplainable.
[ترجمه ترگمان]آن حمله بزرگ که به دنبال آن صورت گرفت بی رحمانه و ظالمانه بود
[ترجمه گوگل]حمله ناگهانی که به دنبال آن بود، بی رحمانه و غیر قابل توضیح بود

7. He could forgive attacks of nerves, panic, bad unexplainable actions, all sorts of lapses.
[ترجمه ترگمان]او می توانست حملاتی را که اعصاب، وحشت، اقدامات بد، و همه گونه لغزش های رخ می داد، ببخشد
[ترجمه گوگل]او می تواند حملات اعصاب، وحشت زده، اقدامات ناخوشایند بد، انواع وقفه ها را ببخشد

8. A phobia is an irrational and often unexplainable fear that causes an uncontrolable physical reaction.
[ترجمه ترگمان]A یک ترس غیرمنطقی و غیر منطقی است که منجر به واکنش فیزیکی uncontrolable می شود
[ترجمه گوگل]فوبیا یک ترس غیر منطقی و اغلب غیر قابل توضیح است که موجب واکنش فیزیکی غیر قابل کنترل می شود

9. Admittedly lust was involved, but the major motivation had been that unexplainable, instinctive emotion called love.
[ترجمه ترگمان]شهوت اصلی در این کار دخالت داشت، اما انگیزه اصلی آن بود که احساسات غریزی و غریزی به نام عشق خوانده می شد
[ترجمه گوگل]به طور قطع، شهوت درگیر بود، اما انگیزه اصلی این بود که غیر قابل توضیح، احساسات غریزی به نام عشق

10. They form an interest group carry on destroying activities against China for their own unexplainable purposes.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک گروه علاقمند را تشکیل می دهند که فعالیت های خود علیه چین را برای اهداف unexplainable خود انجام می دهند
[ترجمه گوگل]آنها گروهی متشکل را تشکیل می دهند که فعالیت های تخریبی را علیه چین برای مقاصد غیر قابل توضیح خود انجام می دهند

پیشنهاد کاربران

حل نشدنی، غیر قابل توضیح


کلمات دیگر: